ناترازی انرژی، تورم و سیاستهای پوپولیستی
امیرحسن کاکایی عضو هیات علمی دانشگاه علم و صنعت
امروز همگان میدانند که ناترازی برق داریم و با تمام تلاشها، آحاد مردم بهتدریج نتایج این ناترازیها را مشاهده میکنند. کار به جایی رسیده که به شهروندان پیامک میدهند در مصرف برق صرفهجویی کنند. در دهه ۷۰ و بهخصوص ۸۰ با دستیابی کامل به فناوری طراحی، تولید و راهاندازی انواع نیروگاهای پیشرفته (بخاری، گازی، آبی و سیکل ترکیبی و حتی بادی) و سرمایهگذاری کافی، ایران در توسعه نیروگاهی واقعا پیشرفت کرد و حتی تبدیل به صادرکننده برق شد.
شخصا از نزدیک شاهد پیشرفتهای فناورانه محور در این صنعت عظیم بودهام و به آن افتخار میکنم. اما متاسفانه بهتدریج در دهه ۹۰، ناترازیها بهویژه ناترازی برق شروع شد. اوایل به بهانه کمبود آب و در نتیجه کمبود ذخیره لازم برای نیروگاههای آبی در زمان پیک بود که کمبود برق در برخی روزهای تابستان مشاهده شد. البته در میانه های دهه ۹۰ کشور به فناوری های متوسط نیروگاههای خورشیدی هم دست یافت، اما در عمل سرمایه گذاری ها بهتدریج تضعیف شد و ناترازی ها افزایش یافت و در دولت سیزدهم، ابتدا با خاموشی های بی برنامه در شهرکهای صنعتی و سپس با خاموشیهای یکروزه برنامهریزیشده و سپس تا ۳ روز تعطیلی در آن پیش رفت و سعی کردند نگذارند مردم در خانه ها احساس کمبود برق کنند. حتی سال گذشته یادم است که ساعت یک بعد از ظهر به بعد تمام سیستمهای خنک کاری وزارت صنایع در خیابان کلانتری، قطع میشد و معاون وزیر بنده خدا، در گرمای طاقت فرسا، به کار خود مشغول می ماند، در حالی که اکثر کارمندان به خانه رفته بودند.
ظاهرا امسال کار به جایی رسیده که رسما کشور را به تعطیلی کشانده اند. یک چیز با نمک هم این وسط اتفاق افتاد و آن عدم جابهجایی ساعتها در شش ماهه اول سال به بهانههای واهی و سپس جابجایی ساعت کار برخی ادارات و بانکها بود. بهجای آنکه مشکلات را ریشهای و اصولی حل کنند، دائما راهحلهای پوپولیستی میدهند و مشکلات مردم عمیقتر میشود.
متاسفانه ناترازی فقط در مصرف برق نیست. این چند سال ما که روی دریایی از گاز نشستهایم، کمبود گاز هم پیدا کردهایم. مصرف بنزین هم که بیداد میکند و داد همه را درآورده است. در بقیه حاملهای انرژی هم اوضاع خوب نیست. البته مشکل فقط انرژی نیست. ما در مصرف آب هم ناترازی داریم و روز به روز داریم زیرپای خود و نسل آینده را خالی میکنیم و تا میتوانیم انگار انتقام خود را از این سرزمین میگیریم. بهجای اینکه الگوی مصرف را اصلاح کنیم و بهرهوری تولید را بالا ببریم، فعلا و در اولویت اول، تولید صنعتی را تخریب میکنیم و در نتیجه اقتصاد صنعتی و توسعه محور را تخریب. به جایش تا می توانیم مواد خام صادر می کنیم و با آن مصرف را تغذیه. الان هم در مورد مثلا بنزین، به جای آنکه مشکل را اساسی حل کنیم، داریم مردم را نگران می کنیم که تبدیل به واردکننده بنزین می شویم.
واقعیت این است که اکثر این اطلاعات دروغ است. فرض کنید ما دو برابر این مقدار بنزین مصرف کنیم، اما در ازای آن کریدور اصلی شرق به غرب باشیم و برعکس و تولید و صادرات کشور به ده برابر این مقدار برسد (این چیزی است که واقعا شدنی بود و نشد)، آیا باز هم دم از مصرف بالای بنزین میزدیم؟ در مورد برق چطور؟ فرض کنید بهجای اینکه خانههای مشکل دار خود را (که اصول ساختمانسازی مدرن را بهخصوص درباره عایق کاری رعایت نمیکنند)، به هر قیمتی در تابستانها سرد نمیکردیم، و به جایش کارخانههای ما محصولات با کیفیت عالی صادر میکردند و صادرات ما ده برابر میشد، باز هم از مصرف بالای برق مینالیدیم؟ قطعا خیر. پس مشکل مصرف نیست. نوع مصرف و ناترازی غیربهرهور با تولید و ارزشآفرینی است که کشور و مردم را به این روز انداخته است.
اما چرا؟ از نظر من مشکل از تورم آغاز میشود و سپس با سیاستهای پوپولیستی مشکل تعمیق و تعمیم مییابد. تورم چیست؟ تورم افزایش نامتوازن قیمتها و در نتیجه عدمتعادل قیمتها در بازارهای مختلف است. اگر همه چیز با هم و متوازن متورم میشد، اتفاق خاصی نمیافتاد و فقط عددی جابجا میشود، اما مشکل تورم وقتی است که همهچیز نامتوازن بالا یا پایین میرود. یکی از آنها قیمت کالا و انرژی است. وقتی قیمت کالا بالا می رود، اما انرژی با دستور در جا میزند، به طور طبیعی، کالای با فناوری بالاتر خریدار ندارد، چراکه کالای پرمصرف، بهمعنی استفاده هر چه بیشتر از یارانه دولت و رانت از این سیستم متورم است. به همین ترتیب وقتی دستمزد متناسب با هزینه زندگی بالا نمی رود، کارگر نمی تواند تمام توان خود را برای کار بگذارد و حتما یا فقیرتر و ناتوانتر میشود یا ناچار میشود دو شغل یا حتی سه شغل داشته باشد. در فضای تورمی، دلالی چیز خوبی است و از کارآفرینی، کار مولد و خلاقیت ارزشمند، سودآورتر می شود. همین خلاقیت را در نظر بگیرید. ببینید که در این چند سال چقدر این دلالان و کلاهبرداران خلاقیت بهخرج دادهاند. نمونهاش تبدیل شرکتهای تضامنی به شرکتهای هرمی و امروز هم به چیزهایی مانند ناتکوین و همستر و کوفت و زهرمار است. هر چه بیشتر پیش میرویم، کارآفرینان و متخصصان و کارگران ماهر بیشتر مهاجرت میکنند و ثروتمندان ناشی از رانت و کلاهبرداری وضعشان بهتر میشود. فقط یک مشکل اساسی میماند و آن این است که کشور بهتدریج فقیر می شود و نهایتا سرمایه لازم را برای توسعه زیرساختها، با وجود توان تولید از دست میدهد. البته این وضعیت فعلی است. اگر همین وضعیت پیش برود، کم کم همان توان تولید در تمام زمینهها از دست میرود. وقتی برق کافی تولید نشود، افراد ماهر مهاجرت میکنند یا بهجای تمرکز روی کار، به سمت دلالی میروند، خود بهخود بهرهوری تولید پایین میآید، رقابت پذیری کاهش مییابد و نهایتا ارزشآفرینی تبدیل به ارزشکاهی میشود و سیاستمداران پوپولیست بیش از پبش بالا میروند و با استخراج بیشتر منابع زیرزمینی و فروش آن به خارجی ها، به این اوضاع دامن میزنند. چند سال بتوانیم این وضعیت را تحمل کنیم، نمیدانم. فقط دعا کنید هرچه زودتر مردم بیدار و سیاسیون پوپولیست اصلاح شوند و تاراج منابع ملی را متوقف کنند و کمی هم به فکر نسل آتی و البته نسل فعلی باشند.