فروپاشی آرام ستونهای صنعت فولاد
سنگآهن، این ماده خام استراتژیک که نقش بنیادینی در اقتصاد صنعتی کشور ایفا میکند، امروز در آستانه بحرانی قرار گرفته که اگرچه سالها پیش از آن هشدار داده شده بود، اما حالا دیگر نه در سطح هشدار، بلکه در سطح یک واقعیت تلخ خود را نشان میدهد. واقعیتی که در صف کارخانههایی که به ظرفیت کامل نمیرسند، در رشد بیرویه قیمت مواد اولیه، در بروز تنش میان حلقههای زنجیره تولید و حتی در نزول صادرات فولاد قابل مشاهده است.

طی دو دهه گذشته، توسعه صنعت فولاد همواره بهعنوان یکی از اهداف کلان کشور مطرح بوده است. احداث مجتمعهای فولادی در نقاط مختلف، جذب سرمایهگذاریهای بزرگ، و تلاش برای دستیابی به ظرفیت تولید ۵۵ میلیون تن فولاد در سال تا افق ۱۴۰۴، مؤید همین سیاست کلان است. اما توسعه در پاییندست، بدون پشتوانهای محکم در بالادست، نهتنها پایدار نیست، بلکه به بحران تبدیل میشود.
پیشنیاز بدیهی هر طرح توسعهای در صنعت فولاد، دسترسی مستمر و مطمئن به سنگآهن است. در حالیکه تولید فعلی سنگآهن کشور کمتر از ۱۱۰ میلیون تن در سال برآورد میشود، نیاز فعلی فولادسازان از مرز ۱۶۰ میلیون تن گذشته است؛ و این تنها مربوط به امروز است، نه آیندهای که کارخانههای جدیدتر نیز به جمع مصرفکنندگان خواهند پیوست. این شکاف خطرناک، تنها در صورت یک سیاست اکتشافی گسترده و هوشمندانه قابل ترمیم است.
اکتشافِ غایب؛ وقتی ریشه توسعه فراموش میشود
با این حال، وضعیت اکتشاف در کشور نیز چنگی به دل نمیزند. بخش قابل توجهی از معادن فعلی، به نیمه دوم عمر خود رسیدهاند و عملاً فرسوده و کمبازدهاند. اکتشافات جدید نیز یا متوقف ماندهاند، یا در گیرودار مجوزها، ضعف زیرساخت و کمبود سرمایه به سرانجام نرسیدهاند. در چنین شرایطی، سرمایهگذار بخش خصوصی تمایلی برای ورود به این حوزه پرریسک ندارد، و بخش دولتی نیز بیش از آنکه تسهیلگر باشد، با رویههای پیچیده و بروکراسی سنگین، مانعی بر سر راه توسعه به شمار میآید.
همزمان، نبود زیرساختهای مناسب در مناطقی که پتانسیل کشف ذخایر جدید وجود دارد، یکی دیگر از موانع جدی است. نبود راه، برق، یا حتی آب شرب در برخی از نقاط معدنی کشور، موجب میشود حتی معادنی که ذخایر مناسبی دارند، در عمل غیرفعال بمانند.
از سوی دیگر، بسیاری از فعالان و کارشناسان صنعت معتقدند که سیاستگذاریهای کلان در حوزه معدن طی سالهای اخیر بیش از حد بر توسعه صنایع پاییندستی متمرکز بوده و عملاً بالادست را به حال خود رها کردهاند. احداث کارخانههای متعدد فولادی بدون تأمین مواد اولیه، نماد بارز این بیبرنامگی است. این وضعیت، در آیندهای نزدیک منجر به رقابت منفی بین مصرفکنندگان سنگآهن داخلی خواهد شد؛ پدیدهای که نهتنها بهرهوری را کاهش میدهد، بلکه میتواند نظم بازار را نیز بر هم بزند.
واردات سنگآهن؛ از توهم راهحل تا واقعیت هزینهها
در چنین شرایطی، برخی پیشنهاد واردات سنگآهن را مطرح میکنند. هرچند ممکن است واردات بهصورت مقطعی بخشی از کمبود بازار را جبران کند، اما در بلندمدت این رویکرد نهتنها وابستگی خارجی کشور را افزایش میدهد، بلکه مزیت رقابتی فولاد ایران را نیز از بین میبرد. همچنین زیرساختهای لجستیکی کشور نیز ظرفیت واردات گسترده سنگآهن از بازارهای دوردستی مانند برزیل یا هند را ندارد.
در عین حال، خامفروشی سنگآهن نیز همچنان یک زخم کهنه در اقتصاد معدنی کشور است. صادرات مواد معدنی با کمترین میزان فرآوری، در شرایطی که کشور خود با بحران کمبود سنگآهن مواجه است، نهتنها منطقی نیست، بلکه نوعی اتلاف سرمایه ملی بهشمار میآید.
همه این چالشها در حالی مطرح میشود که در کشورهای معدنی پیشرو مانند استرالیا، کانادا، یا آفریقای جنوبی، برنامهریزی برای اکتشاف، بهرهبرداری و مدیریت منابع معدنی مبتنی بر آیندهپژوهی و هماهنگی نهادی است. در ایران اما، هنوز یک نقشه جامع و روزآمد اکتشاف در سطح ملی تدوین نشده است. حتی طرح جامع فولاد نیز با آنکه اهداف بلندپروازانهای دارد، در زمینه تضمین مواد اولیه عملاً فاقد پشتوانه اجرایی و منابع مشخص است.
فرصتی برای بازنگری؛ وقتی سیاستگذاری عقبتر از واقعیت میماند
با توجه به اهمیت موضوع، ما در «روزگار معدن» در یک پرونده ویژه، با دو تن از صاحبنظران و کارشناسان این حوزه، گفتوگو کردهایم. دکتر شهرام مرادی، استاد دانشگاه و مشاور سابق وزارت صمت، و مهندس سعید کریمی، مدیر باسابقه در حوزه اکتشاف، در این مصاحبهها از زوایای مختلف به موضوع کمبود سنگآهن، چرایی بروز این بحران، آسیبهای آن بر زنجیره فولاد، و راهکارهای ممکن برای عبور از این وضعیت پرداختهاند.
آنچه در این گفتوگوها برجسته است، تأکید بر بازنگری فوری در سیاستگذاریهای معدنی کشور، احیای سرمایهگذاری در اکتشاف، توانمندسازی معادن کوچک، و تقویت پیوند بین بخش خصوصی و حاکمیت در مدیریت منابع ملی است. شاید وقت آن رسیده باشد که به جای آرمانگرایی در عدد و رقم، واقعگرایی در برنامهریزی و تخصیص منابع را مبنا قرار دهیم. تنها در این صورت است که میتوان امید داشت زنجیره فولاد کشور، بر بستری از تأمین پایدار و هوشمندانه استوار بماند و آیندهای توسعهیافته را رقم بزند.
سنگآهن در آستانه بحران؛ زنگ خطر برای زنجیره فولاد
در همین راستا، ما در «روزگار معدن» گفتوگویی داشتیم با شهرام مرادی، عضو هیئتعلمی دانشگاه، پژوهشگر حوزه معدن و مشاور سابق وزارت صمت در طرح جامع فولاد کشور. دکتر مرادی با تأکید بر ابعاد فنی و اقتصادی این بحران، معتقد است: «موضوع کمبود سنگآهن دیگر یک هشدار نیست؛ بلکه واقعیتی جاری است که اثرات آن را در عملکرد ضعیف برخی کارخانهها، رشد قیمت مواد اولیه، و کاهش صادرات فولاد میتوان دید.»
زنجیرهای ناتمام با هدفی بلندپروازانه
وی گفت: «در برنامهریزی انجامشده برای افق ۱۴۰۴، قرار بود ظرفیت تولید فولاد کشور به ۵۵ میلیون تن برسد. اما هیچگاه این هدف با ظرفیت واقعی استخراج و تولید سنگآهن هماهنگ نشده است. به عبارت دیگر، زنجیره را ناقص طراحی کردهایم؛ حلقه پاییندست را توسعه دادهایم اما به خوراک بالادست توجه کافی نداشتیم.»
وی افزود: «در حال حاضر نیاز کشور به سنگآهن حدود ۱۶۰ تا ۱۷۰ میلیون تن در سال است، اما مجموع استخراج داخلی کمتر از ۱۱۰ میلیون تن است. این یعنی با یک شکاف حدود ۵۰ تا ۶۰ میلیون تنی مواجهیم. تا زمانی که برای این شکاف چارهاندیشی نشود، نمیتوان انتظار داشت که زنجیره فولاد بهدرستی عمل کند.»
اکتشاف فراموششده و معادن فرسوده
مرادی با انتقاد از روند کند اکتشافات معدنی در کشور گفت: «سالهاست که اکتشاف را جدی نگرفتهایم. معادن فعال ما اغلب در نیمه دوم عمر خود هستند و عملاً به بهرهبرداری بیشتر از گذشته نمیرسند. از سوی دیگر، پروژههای اکتشافی جدید بهدلیل نبود حمایت مالی، پیچیدگیهای اداری و گاه نبود فناوری متوقف ماندهاند.»
وی ادامه داد: «حتی در جاهایی که ذخیره شناسایی شده، زیرساختهایی مثل راه، برق، و آبرسانی فراهم نیست. بنابراین سرمایهگذار خصوصی هم انگیزهای برای ورود ندارد. دولت باید نقش تسهیلگر ایفا کند، نه صرفاً ناظر.»
خامفروشی؛ زخم قدیمی زنجیره معدنی
مرادی در بخش دیگری از گفتوگو به خامفروشی بهعنوان یک معضل مزمن اشاره کرد و گفت: «متأسفانه هنوز هم بخشی از سنگآهن کشور، بدون فرآوری صادر میشود یا بهصورت نیمهخام وارد بازار میگردد. در حالی که اگر در داخل کشور فرآوری شود، هم ارزش افزوده ایجاد میکند و هم مصرفکننده داخلی را تغذیه میکند.»
وی افزود: «در کشورهایی مثل چین، صادرات سنگآهن بدون فرآوری عملاً ممنوع است. اما ما همچنان درگیر صادرات مواد معدنی با کمترین ارزش افزوده هستیم. این وضعیت باید اصلاح شود، آن هم نه با بخشنامههای مقطعی بلکه با برنامهریزی ساختاری.»
ورود سرمایهگذار؛ میان ریسک و بیاعتمادی
وی همچنین درباره فضای سرمایهگذاری در بخش معدن گفت: «سرمایهگذاران داخلی و خارجی تمایل دارند وارد پروژههای معدنی شوند، اما ریسک بالا، نبود شفافیت در صدور مجوزها، و نوسانات سیاستگذاری، آنها را دلسرد میکند.»
وی توضیح داد: «مثلاً ممکن است یک شرکت برای اکتشاف مجوز بگیرد اما برای تبدیل آن به بهرهبرداری باید چندین سال در پیچوخم بروکراسی بماند. اینگونه است که سرمایه از این بخش فراری میشود و ما همچنان با معادن نیمهفعال مواجهیم.»
واردات سنگآهن؛ راهحل یا دام؟
در ادامه گفتوگو، دکتر مرادی به طرحهایی برای واردات سنگآهن اشاره کرد و گفت: «در برخی محافل پیشنهاد واردات سنگآهن مطرح شده است. شاید این راهکار در کوتاهمدت بتواند بخشی از نیاز صنایع فولاد را تأمین کند، اما در بلندمدت خطرناک است. چراکه وابستگی به واردات، هم مزیت رقابتی فولاد ایران را از بین میبرد و هم امنیت تأمین را تهدید میکند.»
وی افزود: «در شرایطی که زیرساخت حملونقل ما ضعیف است و هزینه تمامشده فولاد بالا رفته، واردات سنگآهن عملاً این صنعت را از نفس میاندازد. راهحل واقعی، سرمایهگذاری در اکتشاف و فرآوری داخلی است.»
اصلاح سیاست، پیشنیاز توسعه پایدار
مرادی در بخش پایانی گفتوگو به لزوم بازنگری در سیاستگذاریهای معدنی کشور اشاره کرد و گفت: «همه میدانند که توسعه فولاد بدون تأمین پایدار سنگآهن ممکن نیست. اما تا زمانی که سیاستها، مجوزها، تعرفهها و حتی قیمتگذاری دستوری اصلاح نشود، این چرخه معیوب باقی خواهد ماند.»
وی در پایان گفت: «اکنون وقت آن رسیده که دولت، بخش خصوصی، و نهادهای پژوهشی با همفکری، یک نقشه راه ملی برای نجات زنجیره سنگآهن تدوین کنند. تنها با این رویکرد است که میتوانیم آینده صنعت فولاد را از بحران نجات دهیم و فرصتهای صادراتی را حفظ کنیم.»
سراب توسعه فولاد در کویر سنگآهن
در همین راستا، «روزگار معدن» گفتوگویی داشته است با سعید کریمی، کارشناس ارشد منابع معدنی و از مدیران باسابقه اکتشاف در بخش خصوصی. مهندس کریمی در ابتدای این گفتوگو با تأکید بر لزوم بازنگری در سیاستهای اکتشافی کشور گفت: «ما در شرایطی از توسعه فولاد صحبت میکنیم که هنوز نقشه دقیقی از ذخایر جدید سنگآهن نداریم. واقعیت این است که توسعه پاییندست بدون پشتیبانی بالادست، سراب است نه راهبرد.»
فاصله بین واقعیت تولید و آرمانگرایی توسعه
وی گفت: «طبق آخرین برآوردها، تولید فعلی سنگآهن در کشور حدود ۱۰۰ تا ۱۱۰ میلیون تن در سال است. در حالی که اگر بخواهیم اهداف چشمانداز ۱۴۰۴ را عملی کنیم، باید حدود ۱۶۰ میلیون تن سنگآهن در سال استخراج شود. این یعنی یک کمبود حداقل ۵۰ میلیون تنی در سال.»
وی افزود: «در بسیاری از کشورهای معدنی، توسعه صنایع معدنی با اکتشاف همزمان جلو میرود. اما در ایران، ابتدا کارخانه فولاد ساخته میشود و تازه بعد از افتتاح آن، به دنبال سنگآهن میگردند. این ترتیب برعکس منطق توسعه صنعتی است.»
فرسودگی معادن، ناکامی در اکتشاف
کریمی با اشاره به وضعیت موجود معادن گفت: «بیشتر معادن بزرگ ما مثل چادرملو و گلگهر در مراحل پایانی عمر خود هستند. در معادن کوچک هم بهدلیل نبود صرفه اقتصادی و امکانات، بهرهبرداری جدی انجام نمیشود.»
وی ادامه داد: «از طرفی هم اکتشاف جدید متوقف شده یا بسیار کند پیش میرود. اکتشاف نیاز به سرمایه، فناوری، حمایت و ثبات دارد. ما نه بودجه کافی اختصاص دادهایم، نه نقشه راه ملی برای آن تدوین کردهایم. بنابراین طبیعتاً تولید هم رو به کاهش میرود.»
تضاد سیاستگذاری با واقعیات زمین
وی در ادامه به اشکالات ساختاری در سیاستگذاری معدنی کشور اشاره کرد و گفت: «سیاستگذاری فعلی ما مبتنی بر تمرکز بر صنایع پاییندستی است، در حالی که باید ابتدا منابع را شناسایی و تأمین کنیم. در غیر این صورت، به جای ایجاد ارزش افزوده، فقط ظرفیت بلااستفاده تولید میکنیم.»
وی افزود: «اگر همین حالا هم طرح توسعه فولاد را متوقف کنیم، باید دستکم ۵ تا ۷ سال برای جبران کمبود سنگآهن زمان صرف کنیم. این موضوع نشان میدهد که اولویتبندی در برنامهریزیهای ملی نیاز به بازنگری اساسی دارد.»
افزایش رقابت برای منابع محدود
کریمی درباره تأثیر کمبود سنگآهن بر رقابت بین صنایع داخلی گفت: «در حال حاضر، کارخانههای فولادسازی برای تأمین مواد اولیه با یکدیگر رقابت میکنند. این رقابت گاه به شکل ناسالم درمیآید و حتی باعث میشود قیمت خرید از معدنکاران افزایش یابد یا قراردادهای بلندمدت زیر سؤال برود.»
وی توضیح داد: «در برخی موارد دیدهایم که فولادسازان کوچک با پرداخت پیشپرداختهای بالا، تلاش میکنند سهم بیشتری از سنگآهن بازار را بگیرند. این رقابت، هم بازار را بیثبات میکند و هم باعث فشار بیشتر به معادن میشود.»
آیا راهحل، واردات است؟
کریمی درباره امکان واردات سنگآهن گفت: «در تئوری بله، اما در عمل خیلی پیچیده است. واردات سنگآهن از کشورهایی مانند هند یا برزیل به دلایل سیاسی و اقتصادی همواره با ریسک همراه بوده و هزینه تمامشده آن بسیار بالاست.»
وی افزود: «در حالی که کشور ما خود دارای ذخایر مناسب است، وابستگی به واردات یک عقبگرد استراتژیک محسوب میشود. بهتر است منابع داخلی را احیا کنیم، اکتشافات جدید انجام دهیم و از تکنولوژیهای نوین برای فرآوری ذخایر کمعیار بهره بگیریم.»
نقش شرکتهای بزرگ معدنی
کریمی همچنین به مسئولیت شرکتهای بزرگ معدنی کشور اشاره کرد و گفت: «شرکتهایی مثل گلگهر، چادرملو یا سرمایهگذاری امید باید نقش محوریتری در توسعه اکتشاف ایفا کنند. آنها منابع، تخصص و زیرساخت لازم را دارند و میتوانند با مشارکت در پروژههای کوچکتر، کل زنجیره را فعال نگه دارند.»
وی افزود: «در بسیاری از کشورها، شرکتهای بزرگ معدنی بخشی از سود خود را در قالب یک صندوق ملی اکتشاف سرمایهگذاری میکنند. چنین مدلی در ایران هم قابل اجراست به شرط حمایت قانونی و معافیتهای مالیاتی مناسب.»
آینده صنعت در گروی تصمیم امروز
در بخش پایانی این گفتوگو، کریمی هشدار داد: «اگر امروز تصمیم نگیریم، فردا با بحران روبهرو خواهیم شد. معضل کمبود سنگآهن یک مسئله ساده معدنی نیست، بلکه تهدیدی برای اشتغال، صادرات، ارزآوری و حتی امنیت صنعتی کشور است.»
وی در پایان گفت: «ما به جای تبلیغ توسعه، باید ابتدا زیرساختهای آن را بسازیم. توسعه پایدار زمانی محقق میشود که مواد اولیهاش هم پایدار باشد. و این تنها با سیاستگذاری درست، سرمایهگذاری در اکتشاف، و نگاه ملی به منابع امکانپذیر است.»
کلام آخر
پرونده پیشرو، تنها روایت یک بحران جاری نیست؛ بازتابی از کاستیهای یک الگوی توسعه معیوب است که از بالا به پایین و بدون پشتوانه زیرساختی طراحی شده است. کمبود سنگآهن امروز، نشانهای از آیندهای است که در آن بیتدبیریهای گذشته، خود را در قالب رکود صنعتی، بیکاری گسترده و کاهش سهم جهانی بروز میدهند.
در میان گفتوگوهایی که با کارشناسان و فعالان صنعت داشتیم، یک نکته مشترک و نگرانکننده تکرار میشود: ما هنوز به بحران نرسیدهایم، اما بهسرعت به سمت آن در حال حرکتیم. معضلی که امروز در قالب تأخیر در تأمین مواد اولیه یا افزایش رقابت ناسالم بروز کرده، فردا ممکن است به تعطیلی زنجیره تولید فولاد یا حذف ایران از بازار صادراتی منجر شود.
همهچیز از اکتشاف آغاز میشود؛ از شناسایی ذخایر تا ایجاد زنجیره تأمین پایدار. بدون نقشهبرداری جامع از منابع جدید، بدون سرمایهگذاری در فناوریهای نوین اکتشاف، و بدون اصلاح ساختارهای اداری پیچیده، نمیتوان انتظار جهش تولید داشت. طرحهای توسعه فولاد، هرچقدر هم بزرگ و جذاب باشند، بدون تضمین تأمین سنگآهن، تنها به سازههای ناتمام و پروژههای شکستخورده تبدیل میشوند.
دولت باید خود را بهجای ناظر، در نقش تسهیلگر و تضمینکننده سرمایهگذاری ببیند. شفافسازی روندهای مجوزدهی، کاهش ریسک برای سرمایهگذاران داخلی و خارجی، و طراحی مشوقهای مالیاتی برای شرکتهایی که در اکتشاف و فرآوری سرمایهگذاری میکنند، باید در اولویت سیاستگذاری معدنی کشور قرار گیرد.
یکی از ضعفهای جدی در حوزه معادن ایران، نبود گفتوگوی واقعی و نهادینهشده میان دولت، بخش خصوصی، دانشگاه و نهادهای مستقل است. تصمیمها اغلب در اتاقهای دربسته گرفته میشود و واقعیتهای میدانی در آنها بازتاب ندارد. در حالی که توسعه پایدار زمانی محقق میشود که همه بازیگران، در فرآیند برنامهریزی نقش واقعی ایفا کنند.
همچنین نیاز است که سیاستگذاری معدنی از نگاه صرفاً بخشی به نگاهی بینبخشی تبدیل شود. معادن نمیتوانند بدون همراهی حوزههایی چون انرژی، محیطزیست، حملونقل و دیپلماسی اقتصادی، حرکت کنند. ناهماهنگی میان این حوزهها، بارها سبب توقف پروژهها، اتلاف سرمایه و ایجاد بیاعتمادی در بدنه صنعت شده است.
در شرایطی که واردات سنگآهن بهدلیل هزینههای حمل، مخاطرات ژئوپلیتیکی و نوسانات بازار جهانی راهکاری پایدار نیست، تنها چاره کشور، احیای ذخایر داخلی و توانمندسازی فناوری ملی برای فرآوری ذخایر کمعیار است. بخش مهمی از منابع معدنی ایران، با وجود دارا بودن حجم قابل توجه، بهدلیل عیار پایین یا قرارگیری در مناطق دورافتاده، از چرخه تولید خارج ماندهاند. توسعه فناوریهای فرآوری، میتواند این ذخایر را به منابع ارزشمند اقتصادی تبدیل کند.
صنعت فولاد نهتنها نماد قدرت صنعتی ایران، بلکه پشتیبان اصلی صدها هزار شغل مستقیم و غیرمستقیم، دهها صنعت پاییندستی، و سهمی مؤثر در ارزآوری و دیپلماسی اقتصادی کشور است. تهدید زنجیره تأمین سنگآهن، بهمعنای تهدید کل این ساختار است.
اگر امروز تصمیم نگیریم، فردا فقط باید نظارهگر افول تدریجی صنعت باشیم. تصمیمگیری درباره اکتشاف، حمایت از معادن کوچک، توقف خامفروشی، و ایجاد صندوق ملی تأمین مواد اولیه، موضوعاتی نیستند که بتوان آنها را به تعویق انداخت.
همانگونه که فولاد از دل سنگآهن و آتش زاده میشود، آینده صنعت نیز در گروی شناخت واقعیتها، عبور از شعارها و اقدام قاطع است. اگر کمبود سنگآهن امروز بهدرستی مدیریت شود، میتواند تبدیل به فرصتی برای بازسازی ساختار تصمیمگیری، شفافسازی فرایندها و بومیسازی مسیر توسعه باشد. و اگر نه، فردای صنعت معدن، جز تکرار تجربههای تلخ گذشته، چیز تازهای برایمان نخواهد داشت.