رازهای شکست سیاست مهاجرت
نسترن محمدحسینی کارشناس ارشد سیاستگذاری عمومی دانشگاه تهران
در سطح جهانی، مهاجرت را میتوان تغییری در مکان زندگی معمول یکفرد طی بازه زمانی مشخص تعریف کرد. این تعریف به ما اجازه میدهد تا به الگوها و روندهای پدیده مهاجرت در مقیاسهای کلان بپردازیم و تاثیر آن بر جوامع انسانی را بهتر درک کنیم. چنین درکی برای سیاستگذاران، نهتنها راهنمای تصمیمگیریهای کلیدی در حوزه مهاجرت است، بلکه میتواند مسیری برای مدیریت چالشها و بهرهبرداری از فرصتهای ناشی از آن فراهم آورد. مهاجرت بینالمللی، بهعنوان یک فرآیند تاریخی، همواره تحتتاثیر سیاستها و قوانین مختلف بوده است؛ قوانینی که تلاش کردهاند این حرکت انسانی را تنظیم و ساماندهی کنند.
در ایران، براساس آمار اداره امور ارتباطات و اطلاعات ایرانیان، تعداد ایرانیان مقیم خارج از کشور تا پایان سال ۱۴۰۱، بهطور رسمی ۵میلیون و ۱۰۰هزار نفر اعلام شده است. طبق سخنان حسین امیرعبداللهیان، وزیر سابق امور خارجه جمهوری اسلامی ایران، در سال ۱۴۰۲، این آمار احتمالا بیشتر است. بااینحال، این آمار مهاجرت ایرانیان دقیق نیست. از دلایل عدمقطعیت نیز نبود آمارگیری رسمی از ایرانیان خارج از کشور و اختلاف در تعریف «ایرانیان مقیم خارج» است. اما با همین آمارهای غیرقطعی میتوان مسالهبودن مهاجرت در ایران را نشان داد. شاخص نسبت مهاجران ایران به جهان و درصد تغییر مهاجرت از ایران، میتواند نرخ رشد مهاجرت در ایران را در مقایسه با جهان نشان دهد. بهاستناد دبیرخانه شورای عالی ایرانیان خارج از کشور، تعداد کل مهاجران در جهان در سال ۲۰۲۲، حدود ۲۸۱میلیون نفر برآورد شده که این آمار، با افزایش ۴درصدی نسبت به سال ۲۰۲۰ همراه است؛ در حالی که نرخ رشد مهاجرت از ایران طی همین دوره ۲۰درصد افزایش داشته و طبق آمارهای رسمی از ۴میلیون به حدود ۵میلیون نفر رسیده است. همین ارقام رسمی هم نشان میدهد تعداد افرادی که از ایران مهاجرت کردهاند، با سرعت بیشتری نسبت به میانگین جهانی رشد کرده است. در چنین شرایطی، ایران باید بتواند برای مهاجرت یا ارتباط با جوامع خارجنشین خود، سیاستهایی مدون طراحی کند؛ سیاستهایی که یا پدیده مهاجرت را مدیریت کند یا در جهت ارتباط با جوامع دور از وطن و استفاده از فرصتهای آنان گام بردارد. البته رسیدن به چنین امری آسان نیست و نیازمند در نظر گرفتن عوامل موثری است که سیاستهای مهاجرتی را با شکست مواجه میکند.
چرا سیاستهای مهاجرت شکست میخورند؟
سیاستهای مهاجرتی میتوانند با شکست مواجه شوند؛ زمانی که نتوانند با پیچیدگیهای ذاتی مهاجرت هماهنگ شوند. مهاجرت یک پدیده پویا و چندبعدی است که تحتتاثیر عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و جهانی قرار دارد. مهاجرت نه صرفا نتیجه تصمیم فردی، بلکه محصول شبکهای از روابط اجتماعی، ساختارهای اقتصادی و سیاسی، هم در کشور مبدا و هم در کشور مقصد است. به نظر میرسد به همین دلیل هم، پرونده مهاجرت ایرانیان نیازمند بررسی علمی دقیق است، زیرا پدیده مهاجرت در ایران، نهتنها پیامد مستقیم انقلاب و سایر وقایع سیاسی بعد از آن است، بلکه بازتابی از تغییرات عمیق اجتماعی-فرهنگی محسوب میشود که به خروج گسترده طیفهای مختلفی از جامعه، اعم از متخصصان، دانشجویان، هنرمندان، اقلیتهای مذهبی و روشنفکران منجر شده است. ضعف سیاستگذاران در درک این پیچیدگیها را میتوان مهمترین دلیل ناکامی سیاستهای مهاجرتی دانست.
یکی از راهکارهای کلیدی، پرداختن به دلایل ریشهای مهاجرت است. بسیاری از مهاجران به دلیل فشارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از کشورهای خود خارج میشوند. کاهش این فشارها از طریق سرمایهگذاری در توسعه پایدار، ایجاد فرصتهای شغلی و بهبود زیرساختها میتواند از جریانهای گسترده مهاجرت بکاهد. کشورها برای پرداختن به دلایل ریشهای مهاجرت و درک درست از مهاجران به آمارهای موثق و بهروز نیاز دارند که بتوانند تنوع، محرکها و موجهای مهاجرتی را بررسی و تحلیل کنند. با داشتن دادههای دقیق، میتوان دریافت که چگونه عواملی مانند ثبات یا تغییرات سیاسی و اقتصادی بر تصمیم مهاجرت اثر میگذارند. علاوه بر این، سیاستگذاری مهاجرت بهمراتب پیچیدهتر هم میشود؛ زمانی که شناخت کافی از جامعه مهاجران وجود نداشته باشد. نبود اطلاعات جامع درباره ویژگیها، انگیزهها و شرایط مهاجران، میتواند فرآیند سیاستگذاری را با چالشهای جدی مواجه کند. در کنار اقدامات ذکرشده، تقویت همکاریهای بینالمللی نیز ضروری است. مهاجرت، ذاتا یک پدیده فراملی است و هیچ کشوری نمیتواند بهتنهایی از پس مدیریت آن برآید. همکاری میان کشورهای مبدأ، ترانزیت و مقصد، از طریق انعقاد توافقنامههای دوجانبه و چندجانبه، به مدیریت بهتر مهاجرت کمک میکند. حمایت از حقوق مهاجران و ادغام آنان در جوامع مقصد نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. مهاجران، حتی در صورت ورود قانونی، اغلب با استثمار و تبعیض مواجه میشوند. ادغام مهاجران در کشورهای مقصد، تضمین دسترسی مهاجران به خدمات بهداشتی، آموزشی و اجتماعی، بهویژه در کشورهای مقصد و نظارت بر شرایط کاری آنان میتواند از استثمار نیروی کار جلوگیری کند و زمینهساز همگرایی اجتماعی شود و از تنشهای اجتماعی بکاهد. برای مثال، شرایط خاصی که مهاجران ایرانی تجربه کردهاند، آنها را از بسیاری از جوامع مهاجر دیگر متمایز کرده که موجب شده آنان در جوامع میزبان خود کمتر ادغام شوند. برخلاف مهاجرانی که عمدتا به دلایل اقتصادی مهاجرت میکنند، مهاجرت ایرانیها دلایل اجتماعی هم داشته و موجب شده است ایرانیان تجربه تبعیض، کلیشههای منفی رسانهای و چالشهای پذیرش در کشور مقصد را داشته باشند. این مساله از دیدگاه پژوهشگران و نظریهپردازان دیاسپورا، میتواند نتیجه مستقیم تحولات و تنشهای سیاسی تاریخی و تنشهای مداوم میان ایران و قدرتهای غربی باشد؛ تحولاتی که نهتنها بر موج خروج مهاجران اثر گذاشته، بلکه پذیرش و ادغام آنها در کشورهای میزبان را نیز تحتتاثیر قرار داده است. از سوی دیگر، شفافیت و انسجام در سیاستها نقش مهمی در موفقیت آنها دارد. سیاستهای مهاجرتی نباید دچار تناقضهای آشکار باشند؛ بهگونهای که اهداف اعلامی و نتایج عملی آنها متفاوت باشد. سیاستها باید با اهداف شفاف، قابلتحقق و صریح طراحی شوند. سرانجام، باید واقعیت مهاجرت را پذیرفت. مهاجرت بخشی جداییناپذیر از جهانیشدن است و نمیتوان آن را بهطور کامل متوقف کرد. درک این واقعیت که مهاجرت، هم فرصتی برای رشد اقتصادی و هم چالشی برای مدیریت اجتماعی است، به سیاستگذاران کمک میکند تا از رویکردهای مقابلهای فاصله بگیرند و به مدیریت موثر این پدیده بپردازند. در مجموع، سیاستگذاری موفق در حوزه مهاجرت نیازمند نگرشی جامع، هماهنگ و انسانی است؛ سیاستهایی که به جای تقابل با مهاجرت، دلایل آن را هدف بگیرند و به دنبال ایجاد تعادل میان منافع مهاجران و جوامع مبدا و میزبان باشند. تنها در این صورت میتوان به سیاستهایی دست یافت که هم عملی و هم پایدار باشند.