جایگاه اقتصادسنجی در نوبل اقتصاد ۲۰۲۴

محمد بوشهری- دانشجوی دکترای اقتصاد دانشگاه تهران

496194-b9a39383

پس از چند سال چشم‌‌‌انتظاری، عاقبت عجم‌‌‌اوغلو به همراه جیمز ای.رابینسون و سایمون جانسون، به صورت مشترک برای نشان‌دادن اینکه «چگونه نهادها شکل می‌‌‌گیرند و شکوفایی و رفاه اقتصادی را متاثر می‌‌‌سازند» برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال ۲۰۲۴ شدند؛ اما کاربرد و جایگاه اقتصادسنجی در نظریات و پژوهش‌‌‌های عجم‌‌‌اوغلو و همکارانش کجاست؟ عجم‌‌‌اوغلو اقتصادسنجی را ابزاری حیاتی برای درک روابط اقتصادی و اثرات علّی می‌‌‌داند؛ او بر اهمیت کار تجربی در اقتصاد، به‌ویژه در ایجاد پیوندهای علّی روشن بین نهادها و نتایج اقتصادی، مانند رشد و نابرابری، تاکید می‌کند. علاوه بر این، تکیه بر مدل‌‌‌های نظری را بدون پشتوانه‌‌ تجربی کافی نقد و از رویکردی متعادل حمایت می‌کند که تجزیه و تحلیل دقیق داده‌‌‌ها را با تئوری اقتصادی برای پرداختن به مسائل دنیای واقعی ادغام می‌کند.

دارون عجم‌‌‌اوغلو و همکارانش به‌عنوان اقتصاددانانی نهادگرا بر اهمیت روش‌های تجربی و تحلیل‌‌‌های اقتصادی تاکید می‌کنند و معتقدند که برای درک بهتر روابط علت و معلولی در اقتصاد، باید از تکنیک‌‌‌های پیشرفته‌‌‌ای مانند متغیرهای ابزاری (Instrumental Variables)، رگرسیون دومرحله‌‌‌ای (۲SLS) و روش‌های تجربی استفاده کرد.

متغیرهای ابزاری نقش مهمی در تئوری‌‌‌های اقتصادی ارائه‌شده توسط دارون عجم‌‌‌اوغلو و همکارانش، به‌ویژه در تحلیل آنها از رابطه‌‌ بین نهادها و توسعه‌‌ اقتصادی، ایفا می‌کنند. استفاده از متغیرهای ابزاری به محققان اجازه می‌دهد تا به مشکلات درون‌‌‌زایی که هنگام تلاش برای ایجاد روابط علّی به وجود می‌‌‌آیند، رسیدگی کنند. در اقتصادسنجی زمانی که انجام آزمایش‌های کنترل‌شده امکان‌پذیر نیست، از متغیرهای ابزاری برای تخمین روابط علّی استفاده می‌شود. یک متغیر ابزاری موثر در مدل‌سازی اقتصادی باید دو شرط کلیدی را برآورده کند؛ اول ارتباط، یعنی ابزار باید با متغیر توضیحی درون‌‌‌زا همبستگی داشته باشد و دوم، محدودیت حذف، یعنی ابزار نباید با عبارت خطا در معادله‌‌ نتیجه همبستگی داشته باشد؛ به این معنی که باید تنها از طریق تاثیر آن بر متغیر مستقل، متغیر وابسته را تحت‌تاثیر قرار دهد.

یکی از مقالات شهرت‌یافته‌‌ این سه نوبلیست، «خاستگاه‌‌‌های استعماری توسعه‌‌ تطبیقی: یک بررسی تجربی»، کاربرد متغیرهای ابزاری را برای مطالعه‌‌ چگونگی تاثیر نهادها بر نتایج اقتصادی نشان می‌دهد. این پژوهش نخستین بدعت‌‌‌گذاری روش‌‌‌شناختی و اولین بهره‌‌‌برداری معتبر از روش‌های نوین اقتصادسنجی خرد در ادبیات تاریخ اقتصادی بود. داستان از آنجایی آغاز می‌‌‌شود که تفاوت‌‌‌های بسیاری میان اعمال سیاست‌‌‌های استعماری اروپاییان در کشورهای مستعمره مختلف مشاهده می‌‌‌شد، بنابراین عجم‌‌‌اوغلو و همکارانش به طور خاص شروع به استفاده از داده‌‌‌های تاریخی در مورد میزان مرگ‌ومیر مهاجران اروپایی، به‌عنوان ابزاری برای سنجش کیفیت کنونی این نهادها و موسسات کردند. در این پژوهش متغیر ابزاری ما میزان مرگ‌ومیر مهاجران اروپایی ا‌‌‌ست. منطقی که پشت این انتخاب وجود دارد این است که در مناطقی که مهاجران اروپایی با نرخ مرگ‌ومیر بالایی مواجه بودند، با احتمال کمتری در آن سرزمین‌‌‌ها نهادهای قوی و فراگیری ایجاد شده است. در نتیجه، این نرخ‌های تاریخی مرگ‌ومیر استعمارگران به‌عنوان شاخصی برای کیفیت امروزین نهادها در آن مناطق عمل می‌کند. فرض بر این است که مهاجران اروپایی به احتمال زیاد در مناطقی با خطر مرگ‌ومیر کمتر سکونتگاه‌‌‌هایی ایجاد می‌کنند و نهادهایی فراگیر را بنیان می‌‌‌نهند که به حمایت از حقوق مالکیت منجر می‌شود.

این رابطه‌‌ علت و معلولی به محققان نوبلیست امسال اجازه می‌‌‌داد تا تاثیر کیفیت نهادی را بر نتایج اقتصادی، مانند تولید ناخالص داخلی سرانه، جدا کنند؛ در حالی که عوامل مخدوش‌‌‌کننده یا مزاحم را کنترل می‌کنند. استفاده از داده‌‌ میزان مرگ‌ومیر مهاجران اروپایی به رفع مشکلات درون‌‌‌زایی نیز کمک و تضمین می‌‌‌کرد که اثرات مشاهده‌شده بر توسعه‌‌ اقتصادی فاقد تورش است. اما دلیل استفاده از نرخ مرگ‌ومیر مهاجران اروپایی چیست؟ نخست زمینه‌‌ تاریخی؛ این پیشینه بیان می‌کند که مهاجران استعمارگر اروپایی به احتمال زیاد مستعمراتی را در مناطقی با محیط‌های مساعد از نظر نبود بیماری ایجاد می‌‌‌کردند. در مقابل، مناطقی با میزان مرگ‌ومیر بالای ناشی از بیماری‌‌‌ها، از سکونت گسترده‌‌ آنان جلوگیری کردند که موجب پیامدهای نهادی متفاوتی شد. دومین دلیل توسعه نهادی است، یعنی در مناطقی که شهرک‌نشینان با خطرات مرگ‌ومیر کمتری مواجه بودند، نهادهایی تاسیس کردند که از حقوق مالکیت حمایت و سرمایه‌گذاری را تشویق می‌‌‌کردند.

برعکس، در مناطقی با نرخ مرگ‌ومیر بالا، شهرک‌نشینان اغلب نهادهای بهره‌‌‌کش را ایجاد می‌‌‌کردند که به جای توسعه‌‌ پایدار و بلندمدت صرفا بر استخراج منابع متمرکز بودند. رابطه‌‌ علّی پیشنهادی را می‌‌‌توان به شکل دنباله‌ای نشان داد که پیرو آن  مرگ‌ومیر بالقوه‌‌ مهاجران بر نوع نهادها توسعه‌‌‌‌‌‌یافته تاثیر می‌‌‌گذارد که به نوبه‌‌ خود بر نتایج اقتصادی رخ‌داده اثر‌‌‌گذار است. عجم‌‌‌اوغلو و همکاران در استراتژی تجربی خود از رگرسیون حداقل مربعات دومرحله‌‌‌ای استفاده کردند. روش حداقل مربعات دومرحله‌‌‌ای یک تکنیک آماری است که زمانی استفاده می‌شود که یک متغیر توضیحی با عبارت خطا در یک مدل رگرسیونی همبستگی داشته ‌‌‌باشد که می‌‌‌تواند به تخمین‌‌‌های دارای تورش منجر شود. رگرسیون حداقل مربعات دومرحله‌‌‌ای به‌عنوان یک ابزار قدرتمند در این تحقیق با امکان درک واضح‌‌‌تر از روابط علّی و در عین حال پرداختن به سوگیری‌‌‌های بالقوه ناشی از درون‌‌‌زایی، به‌عنوان ابزاری قدرتمند عمل می‌کند. بنابراین، اعتبار یافته‌‌‌های آنها را در مورد نهادها و عملکرد اقتصادی افزایش می‌دهد. روش رگرسیون حداقل مربعات دومرحله‌ای (2SLS) با استفاده از یک متغیر ابزاری (IV) به جداسازی اثر علّی یک متغیر بر متغیر دیگر کمک می‌کند. در مرحله‌‌ نخست، آنها قدرت حقوق مالکیت مدرن (متغیر درون‌‌‌زا) را با استفاده از نرخ مرگ‌ومیر مهاجران اروپایی (متغیر ابزاری) پیش‌بینی کردند. در دومین مرحله، آنها تاثیر این حقوق مالکیت پیش‌بینی‌‌‌شده را بر عملکرد اقتصادی دوره‌‌ معاصر که با تولید ناخالص داخلی سرانه اندازه‌‌‌گیری می‌‌‌شد، بررسی کردند.‌‌‌

این رویکرد به آنها اجازه می‌‌‌داد تا تاثیر نهادها و موسسات را بر نتایج اقتصادی از سایر عوامل مزاحم که ممکن است بر موسسات و عملکرد اقتصادی تاثیر بگذارند، جداسازی کنند. یافته‌‌‌های عجم‌اوغلو و همکاران نشان می‌دهد که نهادهای حقوق مالکیت قوی‌‌‌تر به سطوح بالاتر توسعه‌‌ اقتصادی منجر می‌شود. نتایج تحقیقات آنها نشان می‌دهد که عوامل تاریخی به‌طور قابل‌توجهی شرایط اقتصادی فعلی را شکل می‌دهند و بر اهمیت کیفیت نهادی برای رفاه اقتصادی بلندمدت تاکید می‌کنند. استفاده از نرخ مرگ‌ومیر مهاجران به‌عنوان یک متغیر ابزاری به عجم‌‌‌اوغلو و همکارانش اجازه می‌دهد تا به طور قانع‌‌‌کننده‌‌‌ای استدلال کنند که کیفیت نهادها تاسیس‌شده در دوران استعمار تاثیرات طولانی‌مدتی بر عملکرد اقتصادی در مستعمرات سابق دارد. یافته‌‌‌های آنها همچنین نشان می‌دهد امروزه مناطقی که نرخ مرگ‌ومیر مهاجران تاریخی کمتری دارند، از حمایت بهتری نسبت به حقوق مالکیت برخوردارند. این نهادهای قوی‌‌‌تر با سطوح بالاتر توسعه‌‌ اقتصادی همبستگی مثبت دارند. در نهایت با استفاده از متغیرهای ابزاری، تئوری عجم‌‌‌اوغلو چارچوبی قوی برای درک اینکه چگونه رویدادهای تاریخی بر نتایج اقتصادی مدرن تاثیر می‌‌‌گذارند، در حالی که به سوگیری‌‌‌های بالقوه‌‌‌ای که می‌‌‌توانند از علیت معکوس یا سوگیری متغیر حذف‌شده ناشی شوند، ارائه می‌کند. این سخت‌‌‌گیری روش‌‌‌شناختی کار آنان را هم در علم اقتصاد و هم در علوم اجتماعی بسیار تاثیرگذار کرده است.

ارسال نظر