کنترل قیمت انرژی در شرایط خاص

محمد عدمی پژوهشگر اقتصاد انرژی و محیط‌زیست

محمد+عدمی+copy

 

این مساله مهم است که یک سیاستگذار در چه دورانی زندگی می‌کند. رفتار، گفتار و کردار هر شخص را باید نسبت به اوضاع موجود سنجید. دوران رکود یا رونق اقتصاد برای یک سیاستگذار متفاوت خواهد بود. بر همین اساس، به‌طور ساده‌انگارانه نمی‌توان یک نسخه کلی برای همه دوره‌های تاریخی صادر کرد. اما این قضیه در جهان اجرا و عمل بیشتر صدق می‌کند تا جهان علم و نظر. یک مدیر کارآمد ممکن است از مشاورانی با نظرات مختلف بهره‌مند شود، اما اهمیت دارد که مدیران مربوطه در چه شرایطی سراغ چه مشاورانی رفته و از آنها نظرخواهی می‌کنند.

هیچ آدم عاقلی در شرایط بحرانی نمی‌تواند مانند اوضاع عادی رفتار کرده و تصمیم‌گیری کند. از این منظر مشاوران کارکشته و ماهر حواسشان جمع است که در چه دورانی دارند به سیاستگذاران مشورت می‌دهند. اما هستند مشاورانی که در نظریات صرف و خشک گرفتار شده باشند. گویا نمی‌خواهند بپذیرند که علم امروز، شکلی از «دانش آزمون‌پذیر» است؛ همان چیزی که کارل پوپر، فیلسوف و نظریه‌پرداز مطرح جهانی، به آن اطمینان داشت. در ادبیات علمی جهان فعلی چسبیدن به یک نظریه خاص از جایگاه مناسبی برخوردار نیست. به همین جهت، سیاستگذاران نیاز دارند در شرایط مختلف از نظرات و طیف‌های متنوعی از مشاوران استفاده کنند.

در جهان امروز، بحران‌های موجود در زمینه انرژی شرایط جدیدی را برای سیاستگذاران ایجاد کرده است؛ به‌‌گونه‌ای که مدیران مربوطه با به وجود آمدن بحران‌های انرژی در کشورهای مختلف نسخه‌های گوناگونی را اعمال کرده‌اند. آلمان یکی از این کشورهاست. در رابطه با این موضوع، یک مطالعه علمی با عنوان «آیا کنترل قیمت می‌تواند بهینه باشد؟ علم اقتصاد در شوک انرژی آلمان» پرداخته است. این پژوهش توسط تام کربس و ایزابلا وبر در سازمان اقتصاد ‌کار در آلمان انجام شده است. بدین‌ترتیب نشان داده شد که بحران جهانی انرژی پیامدهای اقتصادی و سیاسی شدیدی در آلمان داشته است. در بازه زمانی مربوط به بحران انرژی پس از جنگ اوکراین، بنیادگرایی بازار در مرکز توجه توصیه‌های سیاستی اکثر اقتصاددانان قرار داشت.

اما این مقاله استدلال می‌کند که ترس اقتصاددانان ازکنترل قیمت در شرایط بحران توجیه عقلانی نداشته است. اینکه هنگام پدید آمدن بحران انرژی، عدم اطمینان به‌طور درون‌زا به قیمت‌های‌ انرژی انتقال پیدا کرده است، بی‌مورد بودن این ترس را نشان می‌دهد. از آنجا که در مواقع شکست بازار، سیاست‌های اقتصادی نسبت به شرایط عادی تغییر می‌کنند، در اغلب بحران‌های انرژی نیز همین اتفاق رخ داده است. استیگلیتز (۱۹۸۲) اولین کسی بود که نشان داد زمانی که بازار بیمه ناقص است، به‌طور کلی حرکات قیمت سهام موجب تصمیمات ناکارآمد سرمایه‌گذاری شده است. در این راستا به طور کلی، نتایج علمی عمدتا به این مطالب اشاره می‌کند که نظریه اقتصادی هیچ اساسی برای این ادعای «بنیادگرایان بازار» که معتقدند در دنیای واقعی همیشه بازارهای موجود کارآمد هستند، ارائه نمی‌کند. در اوضاع شکست بازار، به نفع خود بازار است تا نسخه‌های درمانی مناسبی برای آن تدارک دیده شده باشد؛ در غیر این صورت، کارایی و کارآمدی بازارها زیر سوال خواهند رفت.

همچنین یک رویکرد در نظریه‌ بازی وجود دارد که پایه‌ای نظری برای این ایده کینزی فراهم می‌کند که بازارهای مالی بیشتر شبیه به یک مسابقه زیبایی هستند و انتظارات مربوط به خودشکوفایی را مطرح می‌کنند. بسیاری از این موارد، درجه معینی از عقلانیت فردی را فرض می‌گیرند. اما در مقابل این فرض عقلانیت فردی، شیلر (۲۰۱۵) یک گام فراتر گذاشته و به سمت اقتصاد کلان رفتاری حرکت می‌کند تا نظریه‌ای از هیجانات غیرمنطقی و ناکارآمدی بازار را ارائه کند. این رویکردهای جدید در راستای بهبود و تکمیل نظریات پیشین مطرح شده و تلاش می‌کنند مشکلات احتمالی را تا حد ممکن کاهش دهند. از این جهت که هر نظریه‌ای دارای نقاط قوت و ضعف بسیاری خواهد بود، بنابراین لازم است به‌طور مستمر و مداوم در معرض نقد و بررسی قرار داشته باشد.

بدین‌ترتیب، سیاست‌های مربوط به کنترل قیمت انرژی هنگام بروز بحران، امری غیرعلمی و اشتباه نیست، مگر اینکه از سیاستگذاران، مجریان امور و مشاوران کارکشته استفاده نشده باشد. در این صورت، حتی بهترین ایده‌ها نیز به مشکل خواهند خورد و امیدی به مدیریت کارآمد بحران انرژی وجود نخواهد داشت. بنابراین لازم است به انتخاب اشخاص و ایده‌ها، به‌طور همزمان توجه کافی و شایسته صورت‌ گرفته باشد.

 

ارسال نظر