اولین یادداشت به رییس جمهور آقای پزشکیان
ناصربزرگمهر - به نام او که هرچه بخواهد همان می شود
در دولت سازندگی آقای هاشمی یادداشت هایی برای ایشان نوشتم که یکی از معروفترین آنها با عنوان از(دست رییس جمهور به کجا شکایت ببریم) در مجله روزگار وصل اوایل دهه هفتاد منتشرشد که باعث گرفتن اخطار از ارشاد گردید و البته به کمک خود ایشان و با واسطه فایزه خانم، به خیر گذشت.
در دولت اصلاحات آقای خاتمی که با سعه صدر ایشان ، امکان نوشتن بیشتری فراهم شد، صدها یادداشت در روزنامه مختلف نوشتم که بخشی از آن با عنوان (مدیریت کوتوله ها) در کتابی به همین نام با تیراژ واقعی هر نوبت ۵ هزار نسخه ای منتشر و به چاپ سوم رسید و البته با گرفتاری ها و تهمت های بسیار روبرو شدیم و به واسطه مهربانی! دیرینه آقای مسجد جامعی و همکاران ارشادی، به افتخار بازنشستگی قبل از موعد نایل شدیم و ۵۰ ساله نشده به خانه ارشادمان کردند تا آقایان همچنان ژست اصلاح طلبی خودشان را حفظ کنند. در دولت بعدی، یک شب آقای خاتمی را در مراسم افطاری که همکاران قدیمی ارشاد را دعوت کرده بودند دیدم، ایشان با لطف و مهربانی وخنده، سوال کردند که حالا اگر بخواهی کتاب منتشرکنی نامش را چه می گذاری؟ پاسخ دادم (مدیریت لی لی پوت ها) که امیدوارم اجازه انتشار پیدا کند.
در دولت مهرورزی آقای احمدی نژاد،این یادداشت ها و نامه ها ادامه یافت که نتیجه آن ممنوع التدریس شدن گردید و یکی دو ماه بعد از آن که مثلا چهره ماندگار مدیریت روابط عمومی شده و در همان سالن همایش های سیما لوح تقدیر داده بودند و درمراسمی دیگر به عنوان مجری برتر جام جم انتخاب کرده بودند، دستور ممنوع الورود شدن به صدا و سیما و قطع برنامه های گفتگو محور شبکه جام جم برون مرزی را از بالا ها، که هرگز نفهمیدیم ،کدام بالا و یا چقدر بالا، صادرشد. و در نتیجه عدو سبب خیر گردید و خانه نشینی و استراحت و سفر فراهم شد.
در دولت تدبیر و امید آقای روحانی، مجموعه ای از یادداشت های منتشرشده در دولت مهرورزی به لطف آقای جنتی وزیر ارشاد، به نام (مدیریت لی لی پوت ها) که به آقای خاتمی وعده داده بودم منتشر شد و رفع ممنوع الکاری،حتما از همون بالاها، صادر گردید و دوباره فعالیت نوشتاری را آغاز کردیم و مجموعه یادداشت هایی باعناوین (آقای دولت)و( نامه هایی به رییس جمهوری که هرگز نخواند)نوشتیم که گاهی در۱۰روزنامه منتشر شد،اما هنوز کتاب نشده اند.
در دولت مردمی آقای رییسی،کمتر نوشتیم، چون دیگر بعد از هزار یادداشت و نامه منتشرشده در مطبوعات، دیگر نمی دانستیم چه بنویسیم؟ و اگر بنویسیم چه نتیجه ای حاصل خواهدشد؟
ضمن آنکه در برابر عملیات محیر العقول و شگفتی آور دولتمردانی که یک شبه تورم را به انفجار مبدل کرده بودند و از نان و پنیر و سبزی تا پراید و ارز و سکه و مسکن را در کمتر از ۳ سال به جایی رساندند که صدای مقام معظم رهبری هم از گرانی ها بلندشد، ما هم مات و پات شده بودیم. این دولتمردان که بخشی را هر روزه در صنعت و معدن و تجارت می دیدیم و می شنیدیم و می خواندیم، ژانگولربازهای حرفه ای بودند که حتی معتقدم سر ریاست جمهوری را هم با حرف گرم کرده بودند، که متاسفانه ظاهرا بعضی از آن ها در دولت شما هم فعلا مانده اند و یا در حال اسباب کشی به حوزه دیگری هستند که بعدا کارنامه آنها مشخص خواهد شد.
حالا در سال ۱۴۰۳ و بعد از ۴۶ سال که از انقلاب می گذرد به دولت وفاق ملی آقای پزشکیان رسیده ایم و دولت چهاردهم با شعار حق و عدالت برای ایران و از۱۵ تیر با انتخاب رییس جمهور و مراسم تنفیذ در ۷ مرداد ومراسم تحلیف در ۹مرداد و رای اعتماد در ۳۱مرداد، بالاخره آغاز بکار کرده است.
آقای رییس جمهور
حالا ۱۰روز از شروع فعالیت دولتمردان دولت چهاردهم می گذرد و برای هرگونه قضاوت جزیی و حتی کلی و نوشتن یادداشت بسیار زود است، اما متاسفانه در همین چند روز بعضی از وزرا جنابعالی نکاتی را اشاره فرموده اند که نمی توان به راحتی از آنها گذشت.
ولی ما فعلا می گذریم و صبوری می کنیم تا ببینیم از این هزار وعده خوبان، کدام وفا خواهد کرد.
اما جنابعالی و بقیه آقایان و خانم های دولت، اگر تجربه ای در کار اجرایی و در این سطوح ندارند، بدانند که همه حرف های ریز و درشت، کم مایه و پرمایه، در مقابل ذره بین تاریخ ، بزرگنمایی شده و می ماند.
به دوستانتان در دولت توصیه کنید که اگر حرف زدن بلد نیستند، حرف نزدن را تمرین کنند و کمتر حرف بزنند و بیشتر گوش کنند و بخوانند،خداوند هم به ما یک دهان و زبان داده است و دوگوش، تا بیشتر بشنویم.
آقای رییس جمهور
این که یک روز هزار وعده بدهید و یک روز بفرمایید( اینکه یک عده تصور کنند من باید کاری بکنم، من نمی توانم کاری بکنم...من وعده خاصی ندادم) مشکل را حل نمی کند.
پاک کردن صورت مساله ها، راه حل مناسبی برای ثبت در تاریخ نیست. تاریخ بیرحم است و ما را صریح تر از آنچه که تصور می کنیم قضاوت خواهد کرد.