معادن در انتظار جریان پایدار
در جهان امروز که انرژی به عنوان شریان حیاتی توسعه شناخته میشود، هیچ صنعتی را نمیتوان مستقل از دسترسی پایدار به منابع انرژی تصور کرد؛ بهویژه صنایع معدنی که ذاتاً انرژیبر، سرمایهبر و استراتژیکاند. ایران با در اختیار داشتن یکی از غنیترین ذخایر معدنی منطقه، میتوانست به یکی از قطبهای فرآوری مواد معدنی و زنجیره ارزش فلزات در غرب آسیا بدل شود، اما یک متغیر کلیدی، این چشمانداز را تهدید میکند: بحران ناپایداری در تأمین انرژی برق و گاز.

در سالهای اخیر، بارها شاهد خاموشی واحدهای تولیدی، کاهش ظرفیت ذوب و احیا، و تعلیق پروژههای توسعهای در بخش معدن و صنایع معدنی کشور بودهایم. تحلیل دلایل این وضعیت، تنها به کمبود سرمایه یا تحریمها ختم نمیشود. آنچه امروز بیش از هر عامل دیگری خود را بهعنوان گلوگاه توسعه نشان میدهد، نبود زیرساختهای انرژی متناسب با رشد صنایع معدنی است. این بحران نهفقط یک مسئله فنی یا مدیریتی، بلکه موضوعی راهبردی، امنیتی و حتی اجتماعی است که از زوایای مختلف باید آن را بازخوانی کرد. در این راستا، روزگار معدن با دو چهره متخصص و آشنا به زیر و بم صنعت و انرژی گفتوگو کرده است:
دکتر امیر جعفری، کارشناس ارشد انرژی و مشاور در حوزه صنایع فلزی و مهندس سهراب معینی، تحلیلگر ارشد بازار معدن و فلزات، این دو گفتوگو، از دو منظر مکمل، ابعاد بحران انرژی را در صنایع معدنی ایران بررسی کردهاند: یکی از نگاه کلان راهبردی و سیاستگذاری، و دیگری از زاویه سرمایهگذاری، بازار و امنیت اشتغال.
ناپایداری انرژی؛ زنجیره تولید را تهدید میکند
دکتر امیر جعفری در گفتوگوی خود تأکید میکند که توسعه پایدار صنایع معدنی بدون دسترسی مستمر به انرژی نه ممکن است و نه مقرونبهصرفه. از دید او، بسیاری از طرحهای فرآوری و ذوب به همین دلیل متوقف شده یا با ظرفیت پایین فعالیت میکنند. او میگوید جانمایی اشتباه برخی صنایع در مناطق خشک و فاقد زیرساخت، باعث شده بحران کمآبی و کمبرقی توأمان رخ دهد؛ مسئلهای که در زمستان با افت فشار گاز، بیش از پیش خود را نشان میدهد.
جعفری با تکیه بر دادههای اقتصادی، از «خاموشی صنعتی» به عنوان زیانی چندوجهی یاد میکند؛ از ضربه به تولید گرفته تا بیاعتمادی بازارهای جهانی و آسیب به تجهیزات. او نبود یک استراتژی ملی انرژی-صنعت را منشأ این بیثباتی میداند و راهکار را در توسعه انرژیهای تجدیدپذیر و اصلاح سیاستهای تخصیص انرژی به صنایع کلیدی مطرح میکند.
سرمایهگریزی و بحران اشتغال؛ نتایج ملموس خاموشیها
از سوی دیگر، مهندس سهراب معینی از تجربههای مستقیم خود در حوزه سرمایهگذاری میگوید. او معتقد است امروز دیگر انرژی صرفاً یک متغیر پشتیبان نیست، بلکه به یک شاخص تعیینکننده در تصمیم سرمایهگذاران داخلی و خارجی بدل شده است. وقتی هیچ تضمینی برای برق و گاز پروژهها وجود ندارد، سرمایهها ترجیح میدهند به سوی کشورهایی با زیرساختهای مطمئنتر، مانند ترکیه یا عمان، مهاجرت کنند.
معینی همچنین به تأثیر اجتماعی این بحران اشاره میکند: کاهش تولید یعنی تعطیلی کارخانه، و تعطیلی یعنی بیکاری در مناطقی که معدن تنها تکیهگاه اقتصادی آنهاست. او درباره مناطقی مانند زرند، سیرجان، خواف و کهنوج صحبت میکند که مستقیماً از این وضعیت متأثر شدهاند. او ایده احداث نیروگاههای اختصاصی را راهحلی بالقوه میداند، اما تأکید میکند که این مسیر، تنها در صورت حمایت جدی دولت، شفافسازی مقررات و تسهیل در صدور مجوزها، برای همه شرکتها قابل دستیابی خواهد بود.
یک بحران، دو پیامد؛ از تحلیل فنی تا هشدار اجتماعی
برآیند این دو گفتوگو نشان میدهد که بحران انرژی در صنایع معدنی صرفاً یک موضوع تکنیکی یا مقطعی نیست؛ بلکه نتیجهی یک زنجیره ناکارآمدی در طراحی، جانمایی، سیاستگذاری، مدیریت و حتی ارتباطات اقتصادی-سیاسی است. از یک سو، خاموشیها و نوسانات گاز، تولید را از تعادل خارج کردهاند و از سوی دیگر، عدم شفافیت در تخصیص منابع انرژی، فضای سرمایهگذاری را تیره کرده است.
پیام هر دو متخصص روشن است: اگر چارهای اندیشیده نشود، کشور نهتنها از رشد معدنی باز میماند، بلکه با کاهش سرمایهگذاری، افت صادرات، فرار مغزها و تشدید بیکاری مواجه خواهد شد. و همه اینها در شرایطی رخ میدهد که ایران میتوانست با برخورداری از منابع غنی و نیروی انسانی توانمند، نقشی کلیدی در زنجیره تأمین جهانی مواد معدنی ایفا کند.
از انرژی بهعنوان «هزینه» تا «سرمایه راهبردی»
هر دو چهره حاضر در این گفتوگوها بر یک نکته تأکید دارند: زمان آن رسیده که سیاستگذاران و مدیران، انرژی را نه بهعنوان هزینهای تحمیلی، بلکه بهعنوان سرمایهای راهبردی برای توسعه کشور ببینند. معدن بدون انرژی، یعنی چرخهای ناتمام. توسعه بدون تأمین برق و گاز، یعنی وعدههایی روی کاغذ. اکنون که سخن از انقلاب صنعتی پنجم، تحول دیجیتال و صادرات فناوری میرود، زیرساختهای اولیه مانند انرژی باید در صدر توجه قرار گیرند؛ وگرنه همه اهداف صنعتی، تنها در گزارشها باقی خواهند ماند. نظر خوانندگان را به مشروح این گفتوگو جلب میکنم.
انرژی؛ پیشنیاز توسعه پایدار معدنی
دکتر امیر جعفری، کارشناس ارشد انرژی، در گفتوگو با روزگار معدن به بررسی ابعاد چالش تأمین انرژی در صنایع معدنی پرداخته و تأکید میکند که توسعه پایدار این بخش بدون تأمین مطمئن انرژی ممکن نیست.
وی با بیان اینکه «صنایع معدنی انرژیبر هستند و بدون دسترسی پایدار به انرژی نمیتوان به توسعه متوازن امید داشت» گفت: «بسیاری از پروژههای فرآوری مواد معدنی یا توسعه واحدهای ذوب و پالایش بهدلیل نبود تضمین تأمین انرژی، یا متوقف شدهاند یا با ظرفیت پایین فعالیت میکنند.»
بحران همزمان آب و انرژی
وی افزود: «برخی واحدهای فولادی و آلومینیومی که در مناطق مرکزی و خشک ایران احداث شدهاند، عملاً با دو بحران توأمان مواجهاند؛ یکی کمبود آب و دیگری ناپایداری در تأمین برق و گاز.»
او با اشاره به عدم تناسب جانمایی برخی صنایع با زیرساختهای انرژی کشور تصریح کرد: «در سالهای گذشته، توسعه صنایع بیشتر بر اساس نزدیکی به منابع معدنی و بازار مصرف شکل گرفت، اما موضوع انرژی در طراحی کلان مغفول ماند. اکنون با افزایش مصرف برق در تابستان و کمبود گاز در زمستان، بسیاری از واحدهای تولیدی به ناچار فعالیت خود را متوقف یا محدود کردهاند.»
ناپایداری گاز و اختلال در برنامهریزی تولید
وی ادامه داد: «در زمستانها افت فشار گاز باعث میشود که خوراک واحدهای احیای مستقیم بهدرستی تأمین نشود و این ناپایداری، کل برنامهریزی تولید را مختل میکند. این وضعیت، بهویژه در شرایط رقابت جهانی، بسیار نگرانکننده است.»
خاموشی صنعتی، زیان چندوجهی
دکتر جعفری با اشاره به هزینههای پنهان خاموشیهای صنعتی گفت: «هر ساعت توقف تولید در صنایع معدنی، میلیاردها تومان ضرر مستقیم و غیرمستقیم دارد. توقف ناگهانی کورهها، آسیب به تجهیزات، از دست رفتن فرصتهای صادراتی و بیاعتمادی بازارهای جهانی، از جمله پیامدهای چنین وضعیتی است.»
وی افزود: «در شرایطی که کشور با محدودیتهای مالی و تحریم مواجه است، خاموشی انرژی ضربهای است که از درون به صنعت وارد میشود. این مسئله نهفقط اقتصادی، بلکه امنیتی و راهبردی است.»
فقدان استراتژی ملی انرژی-صنعت
دکتر جعفری در ادامه، به ضعف سیاستگذاری در حوزه انرژی اشاره کرد و گفت: «متأسفانه در نبود یک استراتژی جامع در حوزه انرژی و صنعت، تصمیمهای مقطعی و غیرسیستمی گرفته میشود. در اغلب موارد، برق خانگی در اولویت قرار میگیرد و صنایع قربانی میشوند، در حالیکه توسعه اقتصادی، اشتغال و صادرات در گروی فعالیت صنایع است.»
وی افزود: «باید به جای محدود کردن صنایع، به توسعه ظرفیتهای تولید انرژی و تنوعبخشی به سبد انرژی کشور اندیشید. انرژیهای تجدیدپذیر مانند خورشیدی و بادی، بهویژه در مناطق معدنی کمجمعیت، میتوانند بخشی از نیاز را تأمین کنند، به شرط آنکه مشوقها و زیرساختهای لازم فراهم شود.»
الگوی جهانی در کنار معادن
دکتر جعفری با اشاره به تجربیات جهانی گفت: «در کشورهایی مانند استرالیا، شیلی و آفریقای جنوبی، احداث نیروگاههای اختصاصی خورشیدی یا ترکیبی در کنار معادن رایج شده است. این کشورها بهخوبی دریافتهاند که استقلال انرژی، شرط بقاء صنایع معدنی در بلندمدت است.» وی افزود: «در ایران نیز برخی شرکتهای خصوصی تلاش کردهاند نیروگاههای مقیاس کوچک احداث کنند، اما این مسیر با موانع اداری و نبود حمایت قانونی مواجه است. دولت میتواند با کاهش بروکراسی، ارائه زمین، و تضمین خرید برق مازاد، این مسیر را برای سرمایهگذاران جذابتر کند.»
هشدار نسبت به آینده تاریک معدن بدون انرژی
در پایان این گفتوگو، دکتر جعفری هشدار داد: «اگر به مسئله تأمین پایدار انرژی در صنایع معدنی توجه جدی نشود، نهتنها توسعه این بخش متوقف خواهد شد، بلکه با کاهش تولید، فرار سرمایه، افزایش بیکاری و افت صادرات مواجه خواهیم بود. این یک تهدید ملی است.»
وی در جمعبندی گفت: «در آستانه ورود به عصر تحول دیجیتال و انقلاب صنعتی پنجم، معدنکاری نوین نیازمند زیرساختهای هوشمند، پایدار و قابل اعتماد است. ادامه مسیر با الگوهای قدیمی، یعنی عقبماندگی از رقابت جهانی. اکنون وقت آن است که انرژی را نه بهعنوان هزینه، بلکه بهعنوان سرمایهای راهبردی ببینیم.»
بحران انرژی، مانع سرمایهگذاری و اشتغال در صنایع معدنی
مهندس سهراب معینی، تحلیلگر ارشد بازار معدن و فلزات، در گفتوگو با روزگار معدن تأکید میکند که انرژی دیگر فقط یک مؤلفه پشتیبان نیست، بلکه به مسئلهای راهبردی در توسعه و جذب سرمایهگذاری تبدیل شده است.
وی گفت: «ما در بسیاری از زیرساختهای معدنی مزیت داریم، اما انرژی، که یکی از ارکان اصلی زنجیره تولید است، اکنون به نقطه ضعف ما تبدیل شده. این مسئله بهویژه برای سرمایهگذاران خارجی که به دنبال ثبات و امنیت در تأمین منابعاند، بسیار حیاتی است.»
او افزود: «در اغلب جلسات جذب سرمایهگذار که برگزار میشود، یکی از نخستین پرسشها مربوط به تضمین برق و گاز مورد نیاز پروژههاست. وقتی پاسخ مشخص و قانعکنندهای نداریم، آن سرمایهگذار ترجیح میدهد به سمت ترکیه، عمان یا حتی کشورهای آفریقایی برود.»
بحران اعتماد و توقف توسعه
معینی با اشاره به تجربههای میدانی خود ادامه داد: «در یکی از پروژههای توسعهای، چند پیشنهاد از سوی سرمایهگذاران داخلی و خارجی دریافت کردیم. اما وقتی به مشکل قطعی برق در تابستان و افت فشار گاز در زمستان اشاره شد، تقریباً همه عقبنشینی کردند. حتی یکی از سرمایهگذاران داخلی، در نامهای رسمی اعلام کرد که تا زمانی که تضمین قانونی برای تأمین انرژی ارائه نشود، وارد پروژه نخواهد شد.»
وی تصریح کرد: «این یعنی ما با بحران اعتماد نسبت به زیرساختهای کشور روبهرو هستیم، آن هم در یکی از ابتداییترین و حیاتیترین نیازهای صنایع.»
اشتغال در خطر است
معینی با اشاره به پیامدهای اجتماعی این بحران افزود: «در بسیاری از مناطق محروم، تنها منبع اشتغال پایدار، فعالیتهای معدنی است. وقتی یک معدن یا کارخانه فرآوری بهدلیل کمبود انرژی فعالیتش متوقف یا محدود میشود، یعنی دهها و گاهی صدها نفر شغل خود را از دست میدهند.»
او گفت: «متأسفانه در برخی موارد، حتی با وجود سفارش صادراتی، تولید متوقف میشود زیرا انرژی تأمین نشده است. ما در مناطقی مانند کهنوج، زرند، سیرجان، خواف و بافق بهروشنی شاهد این وضعیت هستیم. باید درک کرد که انرژی تنها برق و گاز نیست، بلکه سرمایه اجتماعی، اعتماد و امنیت روانی نیز هست.»
رقابتپذیری رو به افول
معینی در ادامه گفتوگو با روزگار معدن اظهار داشت: «وقتی تولیدکننده خارجی با نرخ ثابت انرژی و دسترسی پایدار محصول تولید میکند، طبیعتاً قیمت نهاییاش رقابتیتر است. در مقابل، ما باید هزینههای اضافی ناشی از توقف تولید، استهلاک تجهیزات و جریمه تأخیر صادرات را هم بپردازیم.»
وی افزود: «در چنین شرایطی، مشتری خارجی ترجیح میدهد از بازار قابل اعتمادتر خرید کند. نتیجه آن، از دست رفتن بازارهای جهانی و عقبنشینی ایران از زنجیره جهانی ارزش در بخش معدن خواهد بود.»
نیروگاه اختصاصی؛ راه نجات یا مسیر پرمانع؟
در پاسخ به این پرسش که آیا احداث نیروگاههای اختصاصی برای صنایع معدنی میتواند راهحل باشد، معینی توضیح داد: «در ظاهر بله، اما همه شرکتها توان مالی و فنی احداث نیروگاه را ندارند. از سوی دیگر، اخذ مجوزها، اتصال به شبکه و تضمین خرید برق مازاد هنوز شفاف نیست و در عمل زمانبر و پیچیده است.»
وی گفت: «بسیاری از شرکتهای معدنی کوچک و متوسط اساساً امکان ورود به این مسیر را ندارند. دولت میتواند با ایجاد مدلهای مشارکت دولتی-خصوصی (PPP)، ارائه تسهیلات ویژه و صدور ضمانتنامههای بانکی، مسیر را برای این شرکتها هموارتر کند. در غیر این صورت، فقط چند شرکت بزرگ باقی میمانند و دیگران حذف میشوند.»
آیندهای نگرانکننده در افق
در پایان گفتوگو، مهندس معینی با لحنی هشدارآمیز گفت: «اگر چارهاندیشی فوری و تصمیمسازی راهبردی در زمینه تأمین انرژی صورت نگیرد، در سالهای آینده با کاهش رشد سرمایهگذاری، افت اشتغال، کاهش تولید و حتی مهاجرت سرمایهها به خارج از کشور مواجه خواهیم شد.»
او در جمعبندی تأکید کرد: «معدنکاری بدون انرژی مانند کشاورزی بدون آب است. نمیتوان از جهش تولید و رشد اقتصادی سخن گفت، در حالی که زیرساختهای اولیه آن فراهم نیست. اکنون زمان آن است که تصمیمهای سخت، اما ضروری اتخاذ شود تا آینده صنعت معدن از این بحران عبور کند.»
کلام آخر
گفتوگوهای صورتگرفته با دکتر امیر جعفری و مهندس سهراب معینی بهوضوح نشان میدهد که بحران انرژی در صنایع معدنی، یک مسئله فنی یا صرفاً مدیریتی نیست، بلکه بازتاب یک ضعف ساختاری در نگاه به توسعه صنعتی در کشور است. خاموشیها، افت فشار گاز، و نبود زیرساختهای پایدار، تنها بخشی از صورتمسئلهاند؛ آنچه خطرناکتر است، ادامه این روند بدون درک پیامدهای آن بر زنجیره اشتغال، صادرات، سرمایهگذاری و امنیت اقتصادی کشور است.
در جهانی که رقابت بر سر منابع، انرژی و فناوری با شتابی بیسابقه پیش میرود، ایران نمیتواند با زیرساختهای فرسوده، تصمیمهای مقطعی و سیاستهای نامنسجم وارد میدان شود. چشمانداز تبدیلشدن به قطب فرآوری مواد معدنی، تنها زمانی محقق خواهد شد که انرژی، نه بهعنوان هزینه، بلکه بهعنوان ستون اصلی برنامهریزی صنعتی درک و تعریف شود. توسعه بدون برق و گاز، همانند پرواز بدون بال است؛ ظاهری جذاب، اما فاقد امکان پرواز واقعی.
واقعیت آن است که امروز انرژی به یک شاخص تعیینکننده در جذب یا فرار سرمایه بدل شده است. آنچه معینی از جلسات سرمایهگذاری بازگو میکند، زنگ خطری جدی برای سیاستگذاران است: سرمایهگذار، چه داخلی و چه خارجی، بهدنبال ثبات، امنیت و پیشبینیپذیری است. اگر پاسخ به سؤالات ابتدایی او درباره انرژی، مبهم و غیرقابل اتکا باشد، ترجیح میدهد از ایران به سمت بازارهای رقابتیتر کوچ کند؛ بازاری که امروز ممکن است عمان یا ترکیه باشد، و فردا یک کشور آفریقایی.
از سوی دیگر، بُعد اجتماعی این بحران نباید نادیده گرفته شود. معادن، تنها منبع اشتغال در بسیاری از مناطق کمترتوسعهیافته ایران هستند. توقف تولید در یک واحد فرآوری، به معنای بیکاری دهها و گاه صدها خانواده است. کمبود انرژی، اگر ادامه یابد، بهجای رونق صنعتی، محرومیت گستردهتری بههمراه خواهد داشت.
اینهمه گواه آن است که امروز بیش از هر زمان دیگر، به یک اراده سیاسی و مدیریتی برای مواجهه با مسئله انرژی در صنعت معدن نیاز داریم. سیاستگذاری منسجم، تسهیلگری دولت در احداث نیروگاههای اختصاصی، مشوقهای واقعی برای انرژیهای تجدیدپذیر، و شفافسازی در تخصیص انرژی، گامهایی هستند که میتوانند آیندهای متفاوت رقم بزنند.
در نهایت، آنچه باید در ذهنها حک شود این است: معدن بدون انرژی، نه فقط توسعهنیافته، بلکه متوقف خواهد بود. اکنون لحظه تصمیم است؛ تصمیمی که اگر امروز گرفته نشود، فردا هزینهاش نهفقط اقتصادی، بلکه ملی خواهد بود.