مسیر پر رنج
معادن یکی از ارکان اساسی و حیاتی اقتصاد کشور محسوب میشوند. محصولات و فرآوردههای معدنی پاسخگوی بخش مهمی از نیازهای جامعه است. در جریان فعالیتهای معدنی، انعقاد قراردادهای سرمایهگذاری، خرید و فروش، اجاره، پیمانکاری و به ویژه واگذاری و انتقال معدن اجتنابناپذیر است. انعقاد هر قرارداد از نظر حقوقی منوط به تحقق شرایطی است.
یکی از شرایط درستی هر قرارداد آگاهی طرفین از حقوق و تعهدات موضوع آن است و بدون این آگاهی، قرارداد شکل و قوام نخواهد یافت. از آنجا که معادن عموماً در زیر زمین بوده و مشخص نمودن آنها از لحاظ کمّی و کیفی به سهولت امکانپذیر نیست، پایبندی به این قاعده در قراردادهای انتقال معدن دشوار مینماید. چه، از یکسو قانونگذار قراردادی را که موضوع آن مجهول باشد باطل و بلااثر میداند و از سوی دیگر، معادن در هنگام عقد قرارداد از لحاظ کمّی و کیفی دقیقاً قابل تعیین نیستند. در این گزارش وضعیت و واگذاری معادن و تبعات زیست محیطی آن را بررسی کرده است.
روزگارمعدن باتوجه به این مقدمه از مهدی کلاهی، استاد دانشگاه و کارشناس حوزه اجتماعی ـ محیط زیستی و بهروز ستایش، کارشناس رسمی دادگستری در رشته حفاظت از محیطزیست خواست نظر خود را درباره این واگذاریها و باری که بر دوش طبیعت میگذارد، بیان کنند.
تاثیر اجتماعی واگذاری معادن
مهدی کلاهی، استاد دانشگاه و کارشناس حوزه اجتماعی ـ محیط زیستی: درباره واگذاری تعداد زیادی از معادن راکد چند موضوع قابلبحث است.باید برای بررسی آن به این پرسشها پاسخ بدهیم که اگر این طرح را جلو ببرند و معادن را از طریق مزایده در اختیار افراد قرار دهند، چه اتفاقی میافتد و اگر جلوی آن گرفته شود، چه اتفاقی رخ خواهد داد. میگویند اگر جلوی این واگذاریها گرفته شود، اشتغالزایی نمیشود، منابع بلااستفاده باقی میمانند و سرمایه ملی تلف میشود.
میتوان تکتک این گزارهها را نقد کرد. در واقع همه این نکتهها بهنوعی بازی با کلمات است. وقتی صحبت از اشتغالزایی میکنیم، باید به این پرسش بهطورمشخص پاسخ دهیم که صنعت یا معادن بهخاص ویژه چقدر اشتغال ایجاد میکنند و آیا در این زمینه باری از دوش کشور برمیدارند یا خیر؟ درباره بیاستفاده ماندن ثروت ملی لازم است،بگوییم که ما منابع را استخراج میکنیم، اما چون صنعت نداریم ناچار هستیم آن را بهصورت خام بهفروش برسانیم، بنابراین از فواید اجتماعی این فعالیت تولیدی بهره چندانی نخواهیم برد و اقدام انجامگرفته چیزی جز بهرهکشی از منابع طبیعی نیست.
رویکرد احتیاطآمیز
درباره معیارهای محیطزیستی استفاده از معادن، باید این نکته را مدنظر داشته باشیم که کشورهای توسعهیافته قوانین محدودکنندهای پیشپای استفاده از منابع قرار دادهاند. یکی از آخرین معیارهایی که برای آن در نظر گرفته شده، رویکرد «احتیاطآمیز» است که سختترین رویکرد محیطزیستی در بحث فعالیتهای عمرانی است.
رویکرد احتیاطآمیز به این معنی است که باید قبل از اینکه کاری انجام شود، دستاندرکاران ثابت کنند که آن فعالیت منجر به تخریب محیطزیست نمیشود یا تاثیرات آن بسیار بسیار ناچیز است. بهعنوان مثال، آلمان یکی از کشورهایی است که این رویکرد احتیاطآمیز را در پیش گرفته است. بنابراین باید قبل از آغاز هر فعالیتی، اثرات محیطزیستی کنشهای خود را بررسی کنیم و ببینیم برای نسل حاضر و نسل آینده چه آثار و تبعاتی خواهد داشت.
باری بر دوش طبیعت
قانون معادن پیش از این، کمی با طبیعت نرمتر و مهربانتر بود، اما امروزه به بدترین وجه ویرایش شده و اثرات مخرب بیشتری روی طبیعت گذاشته است. براساس قانون جدید، امکان پیجویی و کشف در سراسر سرزمین آزاد است، دست بخش معدن در این زمینه کامل باز است و هیچ حق وتویی در حوزه محیطزیست و منابع طبیعی وجود ندارد. همچنین قانونی برای آغاز به کار حوزه معدن و بستن آن نیست تا افراد بدانند باید چگونه و در چه چارچوبهایی فعالیت کنند و معلوم نیست چگونه باید بهشکل اصولی این سرزمین موردبهرهبرداری قرار گیرد.
واقعیت این است که در معدنکاری بهشیوه کنونی نهتنها اشتغالزایی، استفاده از منابع، توسعه و مسائلی از این دست موضوعیت ندارد، بلکه بهعکس اثرات محیطزیستی فراوان و تخریب شدید منابع و آلودگی هوا، آب و خاک را بهدنبال میآورد. بهعبارت دیگر، چرخه معیوبی از تخریب ایجاد میکند که باعث مهاجرتهای محیطزیستی میشود و چنین تصمیمی به صلاح محیطزیست و مردم نیست.
سازمانهای کاغذی
متاسفانه محیطزیست و منابع طبیعی و آبخیزداری سازمانهایی هستند که در عمل روی کاغذ وجود دارند، یعنی امکاناتی به آنها ندادهایم که با اتکا به آن عمل کنند. براساس آمارهای موجود، بیش از ۸۰ درصد از کشور ما جزو اراضی منابع طبیعی است، یعنی درست است که سند آن به نام دولت است، اما جزو داراییهای ملی بهشمار میرود. پس با 2 سازمان ضعیف روبهرو هستیم که هر یک با چیزی حدود ۳ هزار نفر نیرو میخواهند این مجموعه وسیع را مدیریت و بر پارامترهای محیطزیستی فعالیت بشر نظارت کنند.
همه فعالیتهای بشر با محیطزیست در ارتباط است و باید هر کنش انسانی، واکنشی داشته باشد و همه را پایش کند. بهطورکامل روشن است که این 2 سازمان کوچک که نه نیروی انسانی کافی در اختیار دارند و نه توان مالی و نه قدرت اجرایی کافی؛ در عمل از عهده پایش این حجم عظیم از مسئولیت برنمیآیند.
کمتوجهی به معدنداری سبز
در قانون آمده است که اگر رئیس سازمان محیطزیست، صنعتی را آلودهکننده اعلام کند و وزیر آن حوزه مخالف باشد، رئیسجمهوری اجازه مداخله دارد تا در این زمینه رأی نهایی را صادر کند و به این ترتیب بهراحتی رأی محیطزیست شکسته میشود. قوانین خوب است، اما در حال حاضر دچار تعدد قوانین و مقررات هستیم و آنقدر در این حوزه ضوابط و مقررات متناقض وجود دارد که در عمل به استناد مواد قانونی، میتوان هر فعالیتی را انجام داد، حتی اگر به زیان بخشهای دیگر و مخالف قوانین آنها باشد. بنابراین نه از نظر منابع انسانی و مالی و نه از نظر توان قانونی و حقوقی، سازمانهای محیطزیست و منابع طبیعی آنقدر حمایت نمیشوند که حوزه معدن را وادار کنند به حوزه معادن سبز وارد شوند.
عدالت اجتماعی و محیطزیستی
در اواخر کار دولت قبلی و آغاز دولت جدید، واگذاری وسیعی در حوزه معدن انجام گرفت. پرسش اینجاست که اگر قرار بوده این معادن واگذار شوند، چرا این کار به لحظه آخر واگذار شدند؟ همه این اتفاقات، نوعی هشدار است که به ما میگوید ممکن است افراد و عناصری در تلاش باشند تا از طریق رابطهسازی و فرار از ضابطهها، بخواهند کارهایی انجام بدهند که خلاف مصالح محیطزیستی و عدالت اجتماعی باشد.
چه قانونی، چه نهادی؟
سوال اینجا است که وقتی سازمان محیطزیست و منابع طبیعی، نیرو و امکانات لازم را برای مقابله با مشکلات ندارند، ما بهعنوان افکار عمومی چه چیزی باید بخواهیم و از چه کسی این تقاضاها را داشته باشیم؟ وقتی قواعد و قوانین موازی فراوانی در کنار هم وجود دارند؛ این تعداد نهاد موازی با دستورالعملهای متناقض موجب میشوند که هر گروهی با هر نگاه، فکر و ادبیاتی یک ماده و قانون برای تایید راه و روش خود پیدا کند و براساس آن، ادعاهای خود را بهاثبات برساند.
پیشنهادهای اصلی
آنچه میتوان برای سروسامان دادن به این موضوع پیشنهاد داد، این است که در قدم اول، 2 سازمان حفاظت از محیطزیست و منابع طبیعی و آبخیزداری ادغام شوند و بهشکل یک وزارتخانه جامع و کامل درآیند. نکته دیگر این است که امروز ما براساس همان قوانینی رفتار میکنیم که مدتها پیش وضع شده و تا امروز موردتصحیح و بازنگری قرار نگرفته است.
بهعنوان مثال، در قانون مواردی هست که به نظر خنده دار میرسد. مثلا عوارض یک اقدام یا جریمه یک تخلف ۲۰ ریال در نظر گرفته شده است. البته برخی قوانین در مقاطع مختلف تصحیح و بروزرسانی شده، اما هنوز برخی موارد وجود دارد که از سال ۴۶ تاکنون دستنخورده باقی مانده است. این در حالی است که در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، قوانین گاهی هر 10 سال یکبار، بازنویسی میشوند. بنابراین، پیشنهاد بعدی این است که قوانین تجمیع و بازنویسی شوند.
خلاصه اینکه، ما با مجموعهای از کارهای انجامنشده روبهرو هستیم که نمیتوان پاسخ سادهای برای آنها پیدا کرد و اگر میخواهیم به یک خروجی مطلوب برسیم، باید از انجام وظایف اصلی که در راستای مسئولیت اجتماعی و محیطزیستیمان است، آغاز کنیم. پس پیشنهادهای من بهطورخلاصه عبارت است از: وزارتخانه شدن 2 سازمان محیطزیست و منابعطبیعی و تجمیع و یکپارچگی آنها، تغییر قوانین و مناسبسازی آنها با شرایط روز و در نهایت پایش براساس قوانین و مسئولیت اجتماعی محیطزیستی شرکتها.
مسئولیت اجتماعی
باید مسئولیتهای اجتماعی و محیطزیستی خود را در اولویت قرار دهیم و ببینیم اگر کنشی مخالف آن بود یا قاعده، دستور یا قانونی مخالف مسئولیت اجتماعی و محیطزیستی شرکتها بود، باید آن را کنار گذاشت و با رویکرد جدید، قوانینی تعریف کرد که با عدالتاجتماعی و محیطزیستی همراستا باشد. در موضوع سعادت اجتماعی، متاسفانه تفکر غالب، فردگرایی است، یعنی سعادت فردی را به سعادت جمعی ترجیح میدهیم، در حالی که سعادت فردی هیچگاه نمیتواند به سعادت اجتماعی بینجامد و کنشهای فردی و آرامش شخصی به سعادت فردی و اجتماعی ختم نخواهد شد.
بر این اساس، اگر قرار است بهسمت فعالسازی معادن برویم، باید اول بدانیم که این کار به عدالتاجتماعی میانجامد یا زمینه عدالت محیطزیستی را فراهم میآورد. اگر چنین پایانی دارد، اقدام کنیم؛ در غیر این صورت، اگر توانایی مدیریت، نظارت و کنترل آن را نداریم و کار به تخریب و بهرهکشی و ظلم به طبیعت میانجامد، باید کار متوقف شود و اجازه دهیم تا این ذخایر برای افرادی بماند که توانمندتر از ما هستند و میتوانند کنترلهای بیشتری اعمال کنند.
جایی دور از مناطق چهارگانه
بهروز ستایش ـ کارشناس رسمی دادگستری در رشته حفاظت از محیطزیست: خبر واگذاریها را شنیدهام، اما جزئیات واگذاری هنوز برای ما مشخص نیست و نمیدانیم در چه عرصههایی از استانها قرار دارند، بنابراین باید ابتدا این موضوع روشن شود تا ما بتوانیم برآوردی درباره آن داشته باشیم و ارزیابی کنیم چقدر میتواند برای محیطزیست خطرساز باشد.
گمان نمیکنم که این معادن در مناطق چهارگانه محیطزیستی قرار داشته باشند، اما اگر معدنی در این مناطق بود، محیطزیست به احتمال ۹۰ درصد، مجوز بهرهبرداری برای آن صادر نخواهد کرد، بنابراین از این نظر، خیلی احساس نگرانی نکردهایم، زیرا بنایی برای موافقت با اینگونه معادن نیست، بهاستثنای آنهایی که مجوزهای بسیار قدیمی دارند. غیر از آن، مورد دیگری نیست که بخواهیم در حال حاضر درباره آن نگران باشیم.
از قول یک فعال محیطزیست
من بهشخصه همیشه بهدنبال این بودم که مناطق حفاظتشده محیطزیستی اضافه شود و پیگیریهای آن را هم انجام میدهیم. بهعنوان یک شخص محیطزیستی میگویم، اگر بنا است در منطقهای بین معدنی با ۴ کارگر یا کشاورزی؛ یکی انتخاب شود، از نظر حجم اشتغال و آبی که به مصرف میرسد، گاهی بهتر است، معدن انتخاب شود، چون از نظر میزان تخریب و مصرف آب بهصرفهتر است.
پیامدهای کمتر سنگ تزئینی
نمیتوان درباره تمام معادن بهصورت کلی نسخه پیچید. برای مثال معادن فلزی بهویژه اگر واحد فرآوری کنار آن باشد، میتواند آلودگی زیادی ایجاد کند و جزو صنایع آببر است.
اما معادن سنگهای تزئینی آلودگی کمتری دارد. مصرف آب آنها هم محدود به مصارف بهداشتی و مقداری برای دستگاه سیمبرش است، بنابراین در مقایسه با صنایع دیگر یا کشاورزی میزان ناچیزی است. زیرا آنهایی که بهمزایده گذاشته میشوند، مجبور هستند مجوز آن را بهنوعی صادر کنند و محیطزیست برای مناطق چهارگانه خود چنین الزامی ندارند.
قبل یا بعد از مزایده
تاکنون سیاست این بوده است که معادن را بهمزایده بگذارند و بعد از آن، اخذ مجوز سازمان محیطزیست برعهده برنده مزایده گذاشته میشد و میگفتند اگر میتوانی برو مجوز را بگیر. این موضوع برای ما چالش ایجاد میکند و سازمان را در تقابل با اربابرجوع قرار میدهد و افراد که برای دریافت مجوز مراجعه میکنند، انرژی و وقت زیادی از سازمان گرفته میشود. بر همین اساس، سازمان محیطزیست از وزارت صمت درخواست کرده بود مواردی را که مجوز سازمان محیطزیست ندارند، اصلا به مزایده نگذارند. تا جایی که میدانم مکاتبات لازم در این زمینه انجام شده و فکر میکنم که وزارت صمت هم این موضوع را اعلام کرده است.
کلام آخر
کارشناسان منابعطبیعی معتقدند قانون معدن بزرگترین ضربه را به محیطزیست کشور وارد کرده است.در ماده ۲۴ قانون معادن آمده: استعلام از سازمان حفاظت محیطزیست برای بهرهبرداری از معادن تنها در محدوده مناطق چهارگانه انجام خواهد شد و این بدان معنی است که حتی در مناطق شکار ممنوع هم میتوان از معادن بهرهبرداری کرد.