افزایش تولید برق در شرایط تحریم ممکن نیست
یک کارشناس اقتصاد پولی در رابطه با تامین سرمایه مورد نیاز در بخش تولید برق از طریق بازار سرمایه میگوید: «بورس در ایران چنین ظرفیتی را ندارد و به همین دلیل میبینیم که با وجود توسعه اسمی آن همچنان ۹۰ درصد منابع مورد نیاز تولید از طریق بانکها تامین میشود. ما بهمعنای واقعی بازار سرمایه نداریم و همین مانع جذب و تامین سرمایهگذاری از این طریق است. آنچه ما در ایران به عنوان بورس و بازار سرمایه مطرح است، تفاوتهای شگرفی با بازارهای سهام در جهان امروز دارد.»
بهاالدین حسینی هاشمی تصریح میکند:«مهمترین راهی که برای تامین مالی تولید در گذشته مورد استفاده قرار گرفت و از قضا موفق هم بود، تامین مالی از طریق منابع فاینانس خارجی است. یعنی زمینه را طوری فراهم کنیم که بانکهای خارجی حاضر شوند منابع خود را برای توسعه تولید برق در اختیار ایران قرار دهند. در این الگو ابتدا پروژه تصویب شده و پس از آن منابع از طریق بانکهای خارجی در اختیار پیمانکار مجری قرار میگیرد. یعنی با یک برنامهریزی ۱۵ ساله میتوانیم مشکل تامین سرمایه تولید انرژی برق را رفع کنیم و نیروگاههای کافی و بهروز داشته باشیم. بهطور مثال سه دهه پیش که من در بانک صادرات خدمت میکردم، سالانه حدود ۱۰ میلیارد دلار منابع از طریق فاینانس خارجی جذب میکردیم و برای اجرای پروژههای توسعهای در اختیار وزارت صنایع سنگین وقت قرار میگرفت.» آنچه در ادامه میخوانید گفتوگوی صمت با بهاالدین حسینی هاشمی کارشناس اقتصاد پولی درباره راهکارهای تامین مالی پروژهّهای صنعت برق با هدف افزایش تولید و کاهش ناترازی در این بخش است.
این روزها با در آستانه روزهای گرم قرار داریم و نگرانی تولیدکنندگان و صنایع از احتمال تکرار کمبود برق و اعمال سیاستهایی مانند جداول سهمیهبندی و ... بیشتر شده است. یکی از معضلات اصلی این بخش در ایران، کمبود تولید است که ناشی از عدم انجام سرمایهگذاری در طول سالهای گذشته است. مشکل سرمایهگذاری در این بخش چیست؟
واقعیت این است که پروژههایی که در حوزه تامین انرژی هستند، پروژههایی به شدت سرمایهبر هستند. یعنی راهاندازی و بهرهبرداری از پروژههایی که در زمینه ایجاد نیروگاه تولید برق، پتروشیمیها، جادهها و... اجرا میشوند چنان پرهزینه هستند که تامین سرمایه مورد نیاز آنها از طریق منابع بخش خصوصی امکانپذیر نیست. درواقع سرمایه هنگفتی برای راهاندازی نیروگاههای برقی مورد نیاز است که یا بخش خصوصی آن میزان سرمایه را ندارد و یا اگر هم دارد ترجیح میدهد در این حجم سرمایهگذاری نکنند.
پس باید در پی تامین سرمایه از محل دیگری مانند سرمایهگذاری دولتی بود؟
اگر این امکان هم وجود داشته باشد، خوب است. یعنی اگر دولت بتواند هر ساله منابعی که در بخش پروژههای عمرانی در نظر گرفته را تخصیص دهد و توسعه صنایع تولید برق نیز در بخش پروژههای عمرانی جای گرفته باشد، میتوان به توسعه این بخش امیدوار بود. شرط تحقق این هدفگذاری نیز داشتن منابع کافی دولت است. مانند سالهای قبل از دهه۹۰ که منابع در اختیار دولت قرار داشت و دولت هم در توسعه صنایع برقی هزینه میکرد. منتها بعید است که این حرفها به درد شرایط امروز ایران بخورد، چرا که دولتی میتواند اقدام به سرمایهگذاری گسترده در توسعه زیرساختهایش (از جمله توسعه صنایع مربوط به تولید برق) کند که دچار کسری بودجه نشود. هنگامی که کسری بودجههای بزرگی وجود دارد، دولت از یکطرف تلاش میکند هزینههایش را کاهش دهد و از سوی دیگر از طریق منابع بانکی به رفع ناترازی کمک میکند. مهمترین بخشی که دولتها در زمان عدم تخصیص سراغ آن میروند بودجههای عمرانی هستند. امروز در مورد بودجههای نیمه تمام عمرانی کشور، صحبتهای زیادی میشود و میدانیم که سالهای سال طول میکشد که فقط پروژههای نیمه تمام به بهرهبرداری برسند. درنتیجه منابعی وجود ندارد که
حتی بتواند هزینههای جاری دستگاه اجرایی را تامین کند.
با توجه به شرایط امروز، چه راهی برای رفع چالش ناترازی برق وجود دارد؟
ببینید از گذشته و در همین سالهای پس از انقلاب هم مدیران کشور تجربه تامین مالی از راههای دیگر را داشتهاند. مهمترین راهی که در گذشته هم مورد استفاده قرار گرفت و از قضا موفق هم بود، تامین مالی از طریق منابع فاینانس خارجی است. یعنی زمینه را طوری فراهم کنیم که بانکهای خارجی حاضر شوند منابع خود را برای توسعه تولید برق در اختیار ایران قرار دهند.
یکی از پرکاربردترین و مهمترین روشهای استقراضی از منابع خارجی، فاینانس خارجی پـروژه اسـت. در این روش، مبلغ مشخصی با توافق طرفین از یک کشور یا مؤسسه به کشور یا شرکت دیگری قـرض داده شده و اصل وام به همراه سود آن طی مدت زمان معلومی (معمولاً بین ۵ تا ۱۰ سـال ) بازپرداخت میگردد. وامدهنده برای اطمینان از بازپرداخت به موقع وام پرداخت شده، تضمینهای مشخص و معتبری را از کشور وامگیرنده دریافت مینماید. یعنی با یک برنامهریزی10- ۱۵ ساله میتوان مشکل تامین سرمایه تولید را رفع کرد و نیروگاههای کافی و به روز داشت. به طور مثال سه دهه پیش که من در بانک صادرات خدمت میکردم، سالانه حدود ۱۰ میلیارد دلار منابع از طریق فاینانس خارجی جذب میکردیم و آن را به وزارت صنایع سنگین وقت میدادیم. در آن زمان این وزارتخانه مسئول توسعه زیرساختهای کشور بود و بانک صادرات هم منابع مورد نیاز را از بانکهای خارجی میگرفت و خود نیز تضمین میکرد که دولت جمهوری اسلامی ایران، این منابع را باز میگرداند. درواقع بانک خارجی، بانک ایرانی را طرف حساب خود میدانست و بانک ایرانی هم تلاش میکرد موانع توسعه داخلی را مرتفع کند.
این مهم در شرایط تحریمی عملی است؟
پرواضح است که هرگز نمیتوان تحت شرایط تحریمهای اقتصادی به این هدف رسید و همزمان سرمایهگذاری خارجی را جلب کرد. اگر این مهم عملی بود، دیگر نیازی نبود که پس از خروج ترامپ از برجام، شرکتی چون توتال ایران را ترک کند و برود. تحریمها کاری کردند که بانکهای ایران امکان نقلوانتقال پولی را از دست دادهاند و حتی ایرباس هم حاضر نشد هواپیما به ایران بفروشد.
پس نباید در این مورد تردید کنید که با وجود تحریمهای فعلی، اجرای راه دوم هم عملی نیست. اما باید بر این نکته نیز تاکید کنیم که بدون منابع دولتی یا منابع خارجی، اجرای هیچ راه دیگری برای تامین سرمایه کافی در بخشهای زیرساختی از جمله در زمینه تولید برق، امکانپذیر نیست. پس اگر همچنان سیاستگذاران نظارهگر افزایش ناترازی برق باشند، بحران تشدید خواهد شد.
بگذارید با یک مثال منظور خودم را بیشتر توضیح دهم. برای اینکه یک نیروگاه تولید برق با ظرفیت دو هزار مگاواتی احداث شود نیاز به سرمایهگذاری ۵۰۰ میلیون یورویی داریم. سازمانهای مالی و بانکهای ایرانی امروز دچار انواع ناترازیها هستند و بههیچ وجه توانایی و امکان چنین حجمی از سرمایهگذاری را ندارند. دولت هم که برای همین سال ۱۴۰۳ بیش از ۵۰۰ هزار میلیارد تومان کسری بودجه پیشبینی کرده؛ یعنی در نقطه فعلی و بدون سرمایهگذاری در تولید، با ناترازی جدی برق مواجه هستیم. از سوی دیگر باید هم بپذیریم زیرساختهای صنعت برق در این ساختّها فرسوده شده و این شبکه با ضعف جدی مواجه است. بنابراین بدون رفع موانعی چون تحریم، راهی برای توسعه و افزایش تولید برق وجود ندارد.
راههای دیگری برای تامین سرمایه وجود ندارد؟
راههای دیگری که بتوانیم از آن طریق سرمایهگذاری کافی جلب کنیم و زمینه را برای اینکه تولید برق در کشورمان بیشتر شود نمیبینم. راههای دیگری که میماند بیشتر در حوزه کاهش مصرف است و نه افزایش عرضه. بهطور خاص میتوان چنان نرخ برق را افزایش داد که به کاهش مصرف منجر شود.
این افزایش قیمتها باید به نحوی باشد که حداقل ۳۰ درصد از مصرف برق خانگی کاسته شود و افراد ناچار باشند که برق کمتری مصرف کنند. اکنون انرژی برق ارزان است و اگر طوری نرخ آن اصلاح شود که مثلا یک فرد با درآمد ۱۵ میلیون تومانی، در صورت عدم صرفهجویی مجبور به پرداخت قبض ۵ میلیون تومانی شود، چارهای جز کاهش مصرف برق نخواهد داشت.
در این شرایط میتوانیم بگوییم شما فکر میکنید باید فشار ناترازی برق بیشتر به مشترکین خانگی وارد شود؟
مسئله این است که معضل ما در مصرف برق، برق خانگی است و متاسفانه دولت هم با دست زدن به اقداماتی پوپولیستی، هر گاه ناترازی برق تشدید میشود (به طور خاص در فصل تابستان و روزهای گرم سال) به سرعت برق صنایع را قطع میکند تا برق بخش خانگی قطع نشود. حال آنکه برق صنایع صرف تولید، صادرات و اشتغال کشور میشود و این اقدام دولت به این معناست که تولید اولویت چندم را دارد. این در حالی است که حتی در زمینه توزیع برق عدالتی هم مشاهده نمیشود. یعنی مثلا اگر دولت میگفت نیمی از برق را به مصارف خانگی و نیمی دیگر را به صنایع اختصاص میدهد ؛تا اندازهای میشد با این اقدام همدل بود. ولی دولت یکسره برق صنایع را قطع میکند و با دست خودش تولید را در روزهای پر از مشکل تحریمی متوقف میکند تا خانهها برق داشته باشند.
استفاده از موتور برق شخصی کمکی به این وضعیت میکند؟
مشکل این است که اگر همه صنایع هم از موتور برق استفاده کنند، مصرف سوخت چنان بالا میرود که ناترازی در آن بخش تشدید میشود. ایران گرچه دومین منابع بزرگ گازی جهان را دارد، اما توسعه زیرساختّهای تامین گاز چنان به تعویق افتاده که اکنون از ترکمنستان گاز وارد میکنیم. با این وجود در فصلهای سرد سال نیز با کمبود انرژی گاز مواجه میشویم و باز داستان به جدول زمانبندی تامین انرژی گاز میکشد.به علاوه اینکه اگر همه سراغ تامین برق از طریق موتور برق شخصی بروند به احتمال زیاد ناترازی سوختهای فسیلی تشدید میشود. نباید فراموش کنیم هم اکنون دچار تعارضات شدیدی در بخش تامین انرژی هستیم. فرق ندارد منظورمان از انرژی برق باشد یا بنزین و گاز. در تامین همه آنها در وضعیت نامناسبی قرار داریم.
برخی به بازار سرمایه به عنوان مرکزی برای جذب منابع سرمایهگذاری اشاره میکنند. چقدر بورس تهران میتواند در این حوزه وارد عمل شود؟
به هیچ وجه. بورس در ایران چنین ظرفیتی را ندارد و به همین دلیل میبینیم که با وجود توسعه اسمی آن همچنان ۹۰ درصد منابع مورد نیاز کشورمان از طریق بانکها تامین میشود. ما به معنای واقعی بازار سرمایه نداریم و همین مانع جذب و تامین سرمایه تولید از این طریق است. آنچه ما در ایران بورس مینامیم تفاوتهای شگرفی با بازارهای سهام در جهان امروز دارد.