شنبه 15 اردیبهشت 1403 - 04 May 2024
کد خبر: 36427
تاریخ انتشار: 1403/02/05 13:12

تامین نیروی خدمات مهندس کشور به کدام سو می رود

ایرج فاضل بخششی-ایریتک
تامین نیروی خدمات مهندس کشور به کدام سو می رود

یکی از ابزارهای توسعه پایدار، تامین نیروی انسانی باورمند به دانش روز و وفادار است و باز در زیر شاخه این ابزار، ابزارک نیروی انسانی مهندسی قراردارد با اینکه درنمایه بیرونی اولیه ابزار توسعه پایدار، از نظر برخی از مدیران، نیروی انسانی مهندسی در رده اول قرار نمی گیرد ولی حداقل این باور را وجود دارد که در شاخه نیروی انسانی، مهمترین نیروی این شاخه است. عملکرد نیروهای مهندسی در کنار گستردگی فراوان و مهارت های متفاوت ایشان، با روش تفکر و ارمان هر فرد نیز ارتباط تنگاتنگ دارد و از سوی دیگر یک مهندس به تنهایی و جدا از یک شبکه انسانی از همکاران و نیروهای غیر تخصصی مرتبط، توان انجام کار بهینه را ندارد.

این نوشته را با دیدگاه خود نگارنده آغاز می کنم، چون به دلایلی خارج از نیاز به بیان، سی و اندی سال در یکی از  شاخه های مهندسی به طور مستمر و در یک شرکت کار کردم و این استمرار سبب شده است که روند دگرگونی   که از نزدیک با آن روبرو بودم، برای من درک پذیرتر و قابل بیان تراز برخی دوستان وهمکاران باشد با اینکه بدون تردید صدها نفر دیگر نیز کمابیش در زمان ورود به بازار کار خدمات مهندسی در شاخه های مختلف مهندسی و ادامه کار در مدت مشابه، به احتمال زیاد به همین باورهایی که در این نوشته پرداخته شده است، دست یافته اند.

در این نوشته به دو بخش می پردازم در ابتدا اینکه در دنیای مهندسی داخل کشور از کجا به کجا رسیدیم و دوم اینکه دنیای پیرامون امان با مهندسی ما چه می کندو چه خواهد کرد.

بخش اول:

هنگامی که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم از یک محیط آموزشی سخت گیر مانند دانشکده فنی دانشگاه با سرفصل های آموزشی که از دوران گذشته در آن جاری بوده است وارد فضای کاری خدمات مهندسی شدم که در دوران پرشتاب سازندگی بود. دهها  پروژه متنوع در شاخه تحصیلی من در جریان بودند. در بسیاری از موارد، خواسته پروژه ها ، مدیران و کارفرمایان برای من قابل درک نبودند. واژگان جاری در تولید مدارک پروژه ها، دانش مدیریت و حتی مفاهیم و سر فصل های تعهدی در قرارداد ها در من ایجاد وحشت می کردند. اما دو مورد توانست در این طوفان کاری، به من مهندس جوان بی تجربه یاری کند ، تا سکان کشتی وظایف را که تنها ناخدا و سرنشین آن خودم بودم، تا حد امکان در کنترل بگیرم.

در ابتدا اینکه در نشست های کاری با کارفرمایان ، مشاوران و گروه پیمانکار، حس واقعی از حل مسئله وجود داشت و کسانی که احساس می کردند نیاز به دانستن بیشتردارند در گوش دادن و فکر کردن کوشا بودند. در نشست ها تذکر داده می شد که ما برای حل مسئله به شما مهندسین جوان نیاز داریم وقت بگذارید و کمک کنید. این درخواست سبب ایجاد انگیزش در من می شد.

دوم اینکه شخصیت کاری من در دانشگاهی ساخته شده بود که سه امتیاز بزرگ برای یک جوان داشت امتیازهای فراتر از موضوعاتی اموزش مستقیم که در دانشگاه ارایه می شد.

-اساتیدی که گاه و بی گاه به دانشجویان تذکر می دادند که صندلی رایگان تحصیلی شما، حاصل سختی هایی است که علاوه بر خانواده شما ، مردم این سرزمین در رده و مشاغل مختلف تحمل می کنند و شما باید به یاد اندیشمندانی باشید که برای  ایجاد یک دانشگاه کارامد از آرامش زندگی خود گذشته اند. در آن دوران برخی از این بزرگواران در دانشگاه بودند و ما با احترام واقعی نه بعنوان یک سنت با ورود آنها از پشت میزها بر می خواستیم.

– دانشگاه تنوعی از منتخبین شهرها و روستاهای کشور بود و هنوز در آن بازه زمانی سهمیه بندی تفاوت اشکار علمی در میان دانشجویان ایجاد نکرده بود (به دلیل سطح اموزشی نزدیک به هم در سراسر کشور) از سوی دیگر چون ادامه تحصیل برای خانواده ها و دانشجویان هزینه سنگینی در برنداشت ( خود من  با چند ساعت تدریس خصوصی با قیمت های اندک ان روزها به راحتی کسری هزینه هایم را در شهر تهران جبران می کردم) این تنوع فرهنگی و جغرافیای فرصتی مناسب برای شناخت فرصت ها، کمبودها و نیازها در کشور بود

– دانشجویان برنامه ای مشخص برای زندگی خودشان و فعالیت کاری آینده در کشور داشتند که در گروه های دوستانه برای یکدیگر مطرح می کردند و پایه این برنامه ها  در بیشتر موارد آرزوی نقش افرینی در توسعه شهر و روستاهای خودشان بود.

 این دو مورد که در بالا به آن اشاره کردم برخواسته از تجربه شخصی من بود ولی با ارتباط کاری که با دیگر همکاران جوان در ان زمانی داشتم  آنها نیز کمابیش با همین تجربه روبرو شده بودند.

این شرایط سبب شده بود  که من  و دیگر همکاران جوان در آن بازه زمانی علاقمند شویم تا تکه های پازل دانشی خود در دانشگاه را مطابق با تصویر مورد نیاز صنعت کاری خود ،در ذهن مهندسی خود بچنیم با اینکه از سوی دیگر با یورش دوران پرشتاب ورود نرم افزاریهای مهندسی و ارتباطی و جایگزین انها به جای میز نقشه کشی ، ماشین حساب مهندسی ، ارسال فاکس ، تایپ دستی گزارش ها و نرم افزارهای مهندسی (که در دانشگاه ها خبری از آنها نبود) روبرو بودیم . در حقیقت آموزش ما با دانشگاه تمام نشده بود بلکه تنها پایه ای برای بهتر اموختن در صنعت شده بود.

نتیجه آن شد که کشور به توسعه ای همه جانبه و نه کاملا پایدار( البته در صنعتی که من در ان کار می کنم)  دست یابد .( در ارتباط با تنگناها و نگرانی ها، در سال های گذشته یادداشته های داشتم که در فضای مجازی که قابل ردیابی است.)

اما به مرور زمان، شرایط در جهت دیگری دگرگون شد که اگر امروز در همه جا مشاهده نمی شود با روند جاری  به زودی در همه پروژه ها دیده خواهد شد.

 

امروزه دیگر، کارفرمایان اهداف متنوعی به غیر از انجام درست یک پروژه در ذهن دارند  و نشست هایی  رخ می دهد که گاهی به دلیل نبود مهندس با تجربه، کمبود دانش جمعی مهندسی در آن قابل لمس است.

گاهی صورتجلسه ها به گونه ای تهیه می شود که تنها رضایت مدیران بالادست را درپی داشته باشند. نه آنکه  به هدف مشخص برسند. صدور دستور، جایگزین تفکر برای حل مسئله در نشست ها شده است، تهدید، دستور و مخالفت با انجام کار بدون دلیل مهندسی یا منطق،  ابزار جدیدی برای ادعای دانش گوینده در آینده است تا راه فراری برای خود فراهم سازد و جالب  اینجا است  که همان گروه مخالف، گاهی از همین ابزار برای فشار به گونه ای معکوس در برابر کسی که از منطق مهندسی بهره می برد، استفاده می کنند تا راه فرار در جهت دیگر بیابند. در این شرایط دیگر حتی تشخیص درست و نادرست هم برای مدیران باتجربه صنعت مشکل شده است.

 این روند درحال ایجاد زنجیره ای از بالا به پایین است که یا نیروهای مهندسی جوان را وادار به ترک کار می کند و یا دلیلی می شودکه  آنها نقش واقعی یک مهندس را ،که ساختن درست است ، برای  اجبار به گذران زندگی به کناری بگذارند.

به هر حال کار به جای رسیده است که مدیری برای کارهای عمرانی  معماری و شهر سازی ( با گذشت بیش از صد سال از ورود این شاخه مهندسی به کشور) پیشنهاد استفاده از خدمات مهندس های چینی را می دهد (با یک جستجوی ساده در فضای مجازی مصادیق قابل دستیابی است و به مصداق آن در این نوشته پرداخته نمی شود)

از سوی دیگر  نیز دانشگاه فضای آموزشی دهه های پیش  را از دست دادند. امروزه در دانشگاه ها، اساتیدی هستند که یا با اغراق به وضعیت کشور نگاه می کنند که دانشجویان خیلی سریع متوجه نادرستی آن می شوند یا تبلیغ برای ترک کشور را به امتیاز دانشگاه اشان تبدیل می کنند (با یک جستجوی ساده در فضای مجاری و گروه های دانشجویی مصادیق قابل دستیابی است و به ان در این نوشته پرداخته نمی شود). دانشگاه ها دیگر کمتر تنوعی از منتخبین شهرها و روستاهای کشور را دارند سهمیه بندی تفاوت اشکار علمی در میان دانشجویان ایجاد کرده است (به دلیل تفاوت آشکار امکانات آموزشی در کشور) و از سوی دیگر چون ادامه تحصیل برای خانواده ها و دانشجویان هزینه سنگینی در بردارد  تنوع فرهنگی و جغرافیای روز به روز  در دانشگاه های خوشنام کمتر می شود. دانشجویان دیگر  برنامه ای مشخص برای زندگی خودشان و فعالیت کاری در ایران ندارند و حتی  گاهی در انتخاب رشته و دانشگاه خود به آینده کاری در کشوری دیگری فکر می کنند آنها با مشکلات کشور در شهرها و روستاها و نیاز به خدمات  مهندسی هیچ آشنایی ندارند . چون همه چیز خوب است و نیازی وجود ندارد.

در چنین شرایطی دیگر نمی توان انتظار داشت فارغ التحصیل و مهندسان جوان تکه های پازل دانشی خود را برای توسعه صنعت پایدار کشور  بچنیند بلکه پازل ذهنی انها برای اهداف دیگری شکل می گیرد.

 بخش دوم:

کشور ایران به دلیل تاریخچه آموزش مهندسی، دسترسی به درامد نفتی و توسعه نسبی  سریع صنعتی در منطقه، فرصتهای آموزشی مناسبی برای جوانان در رشته های مهندسی ایجاد کرده است.

باید توجه داشت در سال های گذشته، همسایه های ایران، نیازی به خدمات مهندسی ما به صورت گسترده نداشتند و از سوی دیگر تعداد فارغ التحصیلان کشور نیز محدود بود  و دستمزدهای خدمات مهندسی در کشور ایران در سطح کشورهای در حال توسعه رقم می خورد.

در سی و چند سال گذشته در دنیا وکشورهای پیرامون ما دگرگونی  زیادی رخ داده است و نیازمندی های جدیدی در بخش مهندسی برای آنها ایجاد شده است اما  به دلیل مواردی که در بخش اول به آن اشاره کردم، کشور ما نه صادر کننده خدمات مهندسی، بلکه صادر کننده ارزان نیرو انسانی مهندسی به جهان و کشورهای همسایه شده است.

در سه دهه قبل، شکارچیان مغز کشورهای پیشرو صنعتی ( اصطلاحی که شرکت های نیروی انسانی برای تامین نیرو از کشورهای دیگردر گذشته استفاده می شد) تلاش می کردند تا با نشان دادن آینده ای روشن نیروهای مهندسی ما را برای کارفرمایان خود استخدام کنند و گاهی سمت های بالایی به انها پیشنهاد می کردند که هنوز هم در بین مهندسین جوان بعنوان یک ارمان و مثال شنیده می شود ولی تفاوت غیر چشمگیر دستمزد در ایران و وفاداری مهندسین به توسعه کشور، شکارچیان مغز را با چالشی سخت برای جذب انها روبرو می کرد.

 ولی امروز مهندسین جوان ما خود در صف ورود به کشورهای دیگر قرار گرفته اند و حتی حاضر به انجام مشاغلی پایین تر از سطح توان واقعی خود هستند در بسیاری از موارد شرط به کارگیری انها این است که سابقه کار مفیدی نیز داشته باشند تا هزینه اموزش حین کار هم بر دوش کارفرمایان جدید قرار نگیرد.

مهندسانی که صدها میلیون تومان برای انها در راستای تامین نیروی انسانی کشور هزینه شده، نیروی بسیار ارزان برای کارفرمایان و مدیران کشورهای دیگر هستند. (هزینه ای که بخشی از آن به صورت مستقیم از خانواده آنها و یا به طور غیر مستقیم از منابع کشور از بدو تولد تا پایین تحصیل در دانشگاه ها برای حفظ سلامت ، تغذیه مناسب وآموزش صرف شده است جدا از هزاران ساعت آموزش حین کار )

در نگاه اقتصادی دنیا این مهندسین جوان کم تجربه ارزشمند ترین کالا با پایین ترین قیمت ممکن در بازار نیروی انسانی هستند. کالایی با سرمایه گذاری چند صد هزار دلاری و چندین سال زمان که با ماهی چند هزار دلار به کار گرفته می شوند.

شاید این مثال اقتصادی بدی نباشد اگر بیست کودک که در یک ماه به دنیا آمدند تا سن سی سالگی زنده بمانند دراین مدت فقط دویست و پنجاه هزار دلار از خدمات عمومی و پس انداز خانواده برای هریک از انها در این بازه زمانیسرمایه گذاری شود (متوسط فقط ماهی حدود هفتصد دلار)  و فرض کنیم در بهترین حالت بیست و پنج درصد انها تبدیل مهندسانی باتجربه مناسب ، جسم و روانی سالم و فعال باشند. بنابراین هزینه تولید هریک از این پنج نفر یک میلیون دلار خواهد شد و زمانی که ده هزار نفر از انها دریکسال  به کشور های دیگر می روند یعنی کشور ما ده میلیارد دلار به کشور های دیگر درسال هدیه خالص می دهد که تامین این هزینه برای این کشورها، نیازمند چرخش مالی هزار میلیاردی  سالانه در اقتصادی با سود ده درصدی و سال ها زمان است که برای این زمان مورد نیاز، نمی توان قیمت گذاشت.

نکته دیگر این است که در کشور های توسعه یافته، این هزینه چند برابر هفتصد دلار است و در کشورهای توسعه نیافته  تایمن این هزینه  که حتی ممکن است بیشتر از کشورهای توسعه یافته باشد ، به سادگی دست یافتنی نیست.

امروز دیگر شرکت های ایرانی برای جذب نیروی انسانی مهندسی، تنها در حال مقابله با کشورهای توسعه یافته و یا در حال توسعه نیستند بلکه رقبای جدیدی در کشورهای تازه استقلال یافته شمالی نیز شکل گرفته است که جذب نیروهای جوان مهندسی ما و حتی کارگران ماهر را در برنامه تامین نیروی انسانی خود قرارداده اند. در حقیقت شرکت های ایرانی در شرایط فعلی تبدیل به آموزشگاه تربیت نیرو متخصص ماهر پس از دانشگاه، برای کشورهای دیگر شده اند.

این روند خطرناک، اینده ای دشوار تامین نیروی انسانی صنعت کشور را نشان می دهدکه آثار ان کم کم نیز در حال اشکار شدن است به طوریکه در شرایط فعلی در پروژه ای مهم کشور، جذب نیرو مهندس جوان با تجربه مناسب به چالشی بزرگ برای شرکت ها ایرانی تبدیل شده است و حتی  در مواردی جذب نیروی بی تجربه مستعد از دانشگاهها معتبر به راحتی امکان پذیر نیست.

نگارنده این یادداشت امید دارد پیش از رسیدن به دوران بحران، استراتژی اموزش، نگهداری نیروی انسانی و بهره وری از نیروی انسانی در کشور بازنگری شود و انتظاردارد این نوشته به جای برانگیختن نقادانه بر کاستی ان، سبب طوفان فکری برای حل مسئله شود.


کپی لینک کوتاه خبر: https://rouzegaremadan.ir/d/48qnjk