راهبرد غرب برای مقابله با سیاست همسایگی قاره آسیا چیست؟

چالش اصلی غرب در مواجهه با قاره آسیا از میان برداشتن همگرایی و نزدیکی میان قدرت‌های این قاره است و جزو اهداف اصلی دولت بعدی امریکا از میان بداشتن این اتحادها خواهد بود تا بتواند این قدرت‌ها را در محیط همسایگی خود منزوی و شرایط را برای فشار جهت پذیرش تسلیم آن‌ها محیا کند.

راهبرد غرب برای مقابله با سیاست همسایگی قاره آسیا چیست؟

چالش اصلی غرب در مواجهه با قاره آسیا از میان برداشتن همگرایی و نزدیکی میان قدرت‌های این قاره است و جزو اهداف اصلی دولت بعدی امریکا از میان برداشتن این اتحادها خواهد بود تا بتواند این قدرت‌ها را در محیط همسایگی خود منزوی و شرایط را برای فشار جهت پذیرش تسلیم آن‌ها محیا کند.

«فارن افرز در مطلبی عنوان کرد که نشانه‌های اولیه حاکی از آن است که دولت آینده واشنگتن احتمالا به دنبال ضربه زدن به شراکت چین و روسیه از طریق کاهش تنش‌ها و حتی بهبود روابط با مسکو است تا بدین ترتیب بر پکن فشار آورد؛ برخلاف کاری که هنری کسینجر وزیر امورخارجه وقت امریکا ۵۰ سال پیش انجام داد. زمانی که ایالات متحده به دنبال تنش زدایی با چین بود و تلاش کرد از شکاف میان چین و شوروی سوء استفاده کند.»

(روایت «فارن افرز» از هراس واشنگتن نسبت به اتحاد چین و روسیه/ایرنا/۱۷ آذر ۱۴۰۳)

اما پرسش اصلی این است که امریکا چگونه خواهد توانست تا میان دولت‌های آسیایی تنش و تضاد ایجاد کند تا منجر به شکاف و واگرایی شود؟ دادن وعده‌های بزرگ و یا مذاکرات همراه با اهرم فشار چندان کارایی قبل را نداشته و دولت‌های منطقه و قاره آسیا را از هم دور نخواهد کرد چنانچه که وعده‌های امریکا به قراردادهای نظامی نتوانست کشورهای غرب آسیا را از هم دور کند و یا وعده اتمام جنگ هم فعلا تاثیری در معادلات جنگ اوکراین نداشته است. آن چیزی که بسیار منجر به طمع ورزی و کنار گذاشتن توافقات میان ملت‌های آسیا خواهد شد مثلث انقلاب، جنگ داخلی و تجزیه کشورهاست.

همه چیز در غرب آسیا محیا بود تا اسرائیل بازنده کار شود تا اینکه طمع منطقه‌ای ترکیه نسبت به سوریه پس از ضعف مقاومت لبنان در جنگ با اسرائیل منجر به تحولات سوریه در مرزهای شمالی آن شد زیرا دیگر ترکیه نیازی به مذاکره با دولت سوریه نداشت و خبری از ایران و حزب الله نبود و جهاد برای آزادی قدس و تبعات آن برای مقاومت یک پیروزی برای ترکیه ایجاد کرد و ترکیه هم سیاست همسایگی را در این شرایط کنار گذاشت. هر چند اسد در شرایط اشغال کشورش توسط ترکیه و درگیری مقاومت با اسرائیل امکان مذاکره با ترکیه را نداشت زیرا نمایش ضعف مقاومت بود.

«اردوغان افزود: مخالفان به پیشروی خود ادامه می‌دهند و هدف آنها پس از ادلب، حماه و حمص، رسیدن به دمشق است و امیدواریم که این روند «بدون حادثه» ادامه یابد. رئیس‌جمهوری ترکیه همچنین اظهارکرد: در گذشته از «بشار اسد» رئیس‌جمهوری سوریه برای مشخص کردن آینده این کشور دعوت کردیم.»

(موضع‌گیری اردوغان در قبال تحولات سوریه/ایرنا/۱۶ آذر ۱۴۰۳)

برآورد بسیاری از کشورهای منطقه این است که جدایی جبهه جنگ لبنان از غزه و در ادامه جدا کردن سوریه از لبنان منجر به تنهایی غزه و تسلیم و پذیرش شروط غرب برای توافق با اسرائیل خواهد شد و این از اخبار مصر و توافقات آنجا درباره غزه قابل فهم است

«منابع مصری اشاره کردند که انعطاف‌پذیری جنبش حماس کمک زیادی به حرکت فضا به سمت دستیابی به راه‌حلی قبل از پایان مهلت ذکر شده توسط «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهوری منتخب امریکا خواهد کرد.»

(هیات اسرائیلی در قاهره پیشنهاد مکتوبی درباره آتش‌بس در غزه را دریافت کرد/ایسنا)

اما همه کارشناسان جهان عرب می‌دانند و این را در مطالب خود آورده‌اند که بازگشت سلفی‌ها به سوریه و احیای بهار عربی در آنجا چه فجایعی را در شمال افریقا و خصوصا مصر می‌تواند رقم بزند و توافق حماس و اسرائیل ارزش این را نداشت.

«سمیر فرج  تحلیلگر امور نظامی و راهبردی گفت: اگر گروههای تندرو در سوریه روی کار بیایند به جان هم خواهند افتاد. سوریه با فشار ترکیه وارد یک تونل تاریک خواهد شد.»

(تحلیلگران مصری: سوریه سقوط کند کل جهان عرب سقوط خواهد کرد/ایرنا/ ۱۷ آذر ۱۴۰۳)

اما این مدل طمع ورزی در کشورهای پیرامونی و همسایه یک تاکتیک قوی جهت نابودی سیاست همسایگی در قاره آسیا خواهد بود؛ زیرا با وقوع جنگ داخلی و یا انقلاب و تجزیه بسیاری از کشورها، امریکا می‌تواند کشورهای منطقه و دوست را با طمع جهت ورود به آن بحران به رقیب و دشمن تبدیل کند و این کشورها عدم ورود به آن تنش را نیز شکست از حریف تلقی خواهند کرد کما اینکه جنگ داخلی سودان توانست همین کار را در روابط میان کشورهای جنوب خلیج‌فارس انجام دهد و یا در جریان بحران قطر در دور اول ترامپ هم تنش و شکاف میان همان دولت‌ها ایجاد شد.

اکنون غرب به دنبال یک یورومیدان دیگر مشابه اوکراین ۲۰۱۴ در گرجستان است و بسیار منتظر این است تا با کمک انقلاب بنگلادش و صدور بحران به میانمار چین و هند را درگیر و ارتباط چین با اقیانوس هند را قطع کرده و با صدور واحد ترک هیات تحریر شام به آسیای مرکزی و وقوع یک بهار عربی در آنجا و ایجاد شرایط سقوط دولت‌های آن منجر به طمع ورزی چین و روسیه و مداخله ترکیه شود و اینگونه سه قدرت هند، چین و روسیه در برابر هم قرار گیرند خصوصا چین و روسیه که هر دو مناطق ترک نشین مهمی را در مرزهای خود دارند.

امریکا همان طور که به کمک داعش به عراق بازگشت اینبار هم بعید نیست با کمک داعش خراسان به افغانستان بازگردد.

«ترامپ: من بگرام را حفظ می‌کردم. این پایگاه یک ساعت از جایی فاصله دارد که در آن، چین تسلیحات هسته‌ای‌اش را می‌سازد.»

(ترامپ: خروج از پایگاه «بگرام» افغانستان احمقانه بود/ایسنا/ ۳۱ تیر ۱۴۰۳)

ارسال نظر